بعضى عقيده دارند كه فعاليتهاى ذاتى و تمايلات غريزى نقش مهمى در ساختن خلق و خوى بشر ندارد، بلكه صفات اخلاقى هر فرد ساخته و پرداخته محيط پرورش اوست . اينان مى گويند آدمى براى قبول هر قسم تربيت ، استعداد نامحدود دارد و قادر است هر عادت ناپسندى را از صفحه خاطر بزدايد و صفت خوبى را جايگزين آن نمايد.(مصلحين اوليه ، به پيروى از جان لوك ، فعاليتهاى ذاتى را ناچيز انگاشته و پيوسته اهميت استعداد آدمى را در كسب عادات نيكو و مطلوب تاييد مى كردند. بدين معنى كه آدمى قابل تربيت و پرورش است و براى اصلاح و بهبود وضع بشر هيچ گونه حدود و ثغورى وجود ندارد. روح آدمى در ازل ، صفحه سفيدى بيش نيست ، و آن را مى توان كاملا به ميل خود تغيير و تبديل داد. بنابراين ، تعليم و تربيت را بايد مبنى بر قالب ريختن جامعه بشكل و نمونه ايده آل دانست و اين اصل را ترويج كرد كه آدمى قادر به نيل به درجه كمال است .) (748)حقيقت اين است كه وراثت و تريبت دو قدرت نيرومند و دو عامل مومثر در پى ريزى صفات اخلاقى و ايجاد شخصيت آدمى است . نه مى توان در مقابل قدرت غرايز، غرايز را ناديده گرفت ، بلكه هر يك از آنها در ساختن خلق و خوى انسان سهم قابل ملاحظه اى دارد.
پايه هاى اساسى تربيت
تمايلات انسانى و غرايز طبيعى ، به منزله پايه هاى اساسى است كه تربيت بر روى آنها بنا مى شود، به عبارت ديگر، تربيت عبارت از تعديل خواهشهاى طبيعى و تنظيم كيفيت بهره بردارى از نيروهاى غريزى است .(خوى و منش عبارت است از غرايزى كه شغل و تجربه آن را به گونه هاى مختلف رنگ كرده و مانند كاشى كار ماهرى پهلوى هم چيده است .) (749)موقعى كه آداب و رسوم تربيت ، بر اثر تكرار و ممارست ، رنگ عادت به خود مى گيرد و به صورت خلق و خوى ثابت در مى آيد، آدمى بر طبق آن ، از سرمايه هاى طبيعى خود استفاده مى كند و به آسانى غرايز در مجارى عادات به جريان مى افتد.