ايام جوانى دوران بى قرارى و تندروى است . دوران شورش و طغيان است . جوان ميل دارد حدود مقررات اجتماعى را ناديده انگارد و به آداب و رسوم ملى پشت پا بزند و در راه ارضاى تمايلات خويش ، از آزاديهاى تند و بى حساب استفاده كند و به هر صورتى كه ميسر است ، به هدفهاى درونى و خواهشهاى نفسانى خود نايل گردد. چه آزادى بر طبق مقررات و قوانين اجتماعى جوابگوى تمنيات جوانان نيست و ارضاى تمايلات غريزى در حدود عقل و مصلحت ، آنان را راضى و خشنود نمى سازد. عواطف و احساسات جوانان به طور طبيعى حاد و آتشين است و آزادى هايى كه بر وفق مصلحت و به موجب مقررات و قوانين اجتماعى مجاز شناخته شده به نظرشان نارسا و غير واقعى است و نمى تواند غرايز طوفانى آنها را قانع و اشباع نمايد.
عكس العمل جوان در مقابل محدوديت ها
به علاوه ، جوانان كه تازه از حقارت دوران كودكى خلاص شده و از وابستگى به بزرگسالان آزاد گشته اند، مى خواهند با روش هاى تند و افراطى خويش ، عكس العمل شديدى در مقابل محدوديتهاى دوران كودكى نشان بدهند و حقارت گذشته خود را با سرعت و شدتى هر چه بيشتتر جبران نمايند. اين كار در چهار چوبه آزاديهاى عقلى و قانونى ميسر نيست ، لذا در بعضى از مواقع ، از مرزهاى آزادى عقلانى و حساب شده تجاوز مى كنند و به كارهاى مضر و ناروا دست مى زنند.به علاوه ، زندگى ، ميدان مبارزه و صحنه نبرد و كشاكش است . وقتى جوان نوخاسته ، كه سرد و گرم روزگار را نديده ، برخلاف انتظار به رقابتها و مزاحمتهاى اجتماعى بر مى خورد و با شكست مواجه مى شود، رنگ عصيان و طغيان به خود مى گيرد و براى تسكين خشم خود، به تمام حدود و مقررات پشت پا ميزند و احيانا با كارهاى خطرناكى كه مرتكب مى شود مفاسد غير قابل جبرانى به بار مى آورد.