خوددوستى شديد، كه با فرارسيدن دوران بلوغ در نهاد نسل جوان بيدار مى شود، يكى از سرمايه هاى پرارزش انسان است . اين خواهش طبيعى نقش مؤ ثرى در پيشرفت اجتماعى و تكوين خلق و خوى و رشد شخصيت جوانان دارد.خوددوستى ، كه از تمايلات طبيعى بشر است ، يكى از ضرورى ترين عوامل زندگى و يكى از اركان اساسى سعادت مادى و معنوى انسان است . آدمى با خوددوستى ، ملايمات زندگى را به خود جلب مى كند و از منافرات آن دورى مى جويد. خوددوستى باعث حفظ حيات و سلامت و مايه بقاى فرد و اجتماع است .خوددوستى اگر به اندازه باشد و به درستى رهبرى شود و در مجارى صحيح به كار افتد، منشاء بزرگترين پيروزى ها و موفقيت هاست . اين تمايل مى تواند جوانان را به فراگرفتن علم و دانش و فضل و كمال وادار كند و آنان را محبوب سازد. اين تمايل مى تواند جوانان را به صفات عاليه انسانى متصف سازد و سيماى اجتماعى آنان را با حسن اخلاق بيارايد. خوددوستى ، محصل را به تحصيل ، بازرگان را به تجارت ، كارگر را به كار و كشاورز را به زراعت وامى دارد.خلاصه ، خودشناسى صحيح و خوددوستى به اندازه است كه جوانان را در راههاى صعب العبور و پرپيچ و خم زندگى با نيرومندى و عشق و اميد به پيش مى راند و سرانجام آنان را به اوج عزت و عظمت مى رساند.هركس بايد به قدر و اهميت خويش پى ببرد و وجود خود را چنان كه هست بپذيرد و محترم بشمارد، نه اين كه براى خود لياقت و كمال و برترى و مزاياى خاصى قائل باشد، بلكه خود را در جامعه عضوى مفيد سازد و براى انجام دادن وظايف زندگى آماده نمايد.