متاءسفانه ، در سنين بلوغ و دوران شباب ، موازنه تمايل تقليد و ضد تقليد بر هم مى خورد و در جوانان يك حالت افراطى مخالفت با آداب و سنن بزرگسالان بروز مى كند. آنان مايل اند در برنامه هاى زندگى و تازه اى را براى خود اتخاذ نمايند، يا آن كه از اعمال كسانى تقليد كنند كه از روش هاى عادى و آداب رسوم عمومى سرباز زده و به كارهاى تازه اى مبادرت كرده اند. همين تمايل ضد تقليد و يا تقليد در جهت مخالف ، سبب بروز اختلاف بين نسل جوان و نسل كهن مى گردد و احيانا منشاء جرايم جنايات غير قابل جبران مى شود.
تقليد در جهت مخالف
(در حاليكه غريزه تقليد در دوران سوم كودكى ، غالب و مسلط است ، غريزه مخالفت در ابتداى بلوغ بزرگ مى شود و يك حالت ضديت و مخالفت به روح انسان مى دهد. نيروى قبول تلقين ، انحطاط مى يابد و حال آن كه قدرت منع اعمال و بازرسى رفتار و نيروى مقابله كردن با مشكلات را قوت مى بخشد. در نزد پسران ، به خصوص ، اين موضوع ، به واسطه علاقه اى به تهاجم و زد و خورد دارند كه كاملا آشكار است ، اما با اين حال ، عكس العمل تقليد نيز هنوز وجود دارد و با عكس العمل ضد تقليد مخلوط شده است . ميل ايجاد چيزهاى تازه كه در اين سنين به فراوانى ديده مى شود، در واقع نتيجه همان تقليد در جهت مخالف است .)(702)در سال 1966، يك جوان در شيكاگو، نه پرستار را به قتل رساند، طولى نكشيد جوان ديگرى در دانشگاه تگزاس شانزده نفر را كشت . اين دو حادثه خونين سبب شد كه رابرت اسميت ، جوان هيجده ساله ، به تقليد از آن دو نفر، در همان سال به جنايت مشابهى دست بزند و شش نفر را هدف گلوله خود قرار دهد.رابرت اسميت ، يك جوان هيجده ساله آمريكايى ، امروز ناگهان وارد يم مدرسه آرايشگرى شد و با طپانچه شش دختر را هدف قرار داد. اسميت در كلاسى كه دختران درس آرايشگرى ياد مى گرفتند وارد شد و به آن شش تن دستور داد دايره وار روى زمين دراز بكشند. او سپس طپانچه خود را بيرون آورد و مغز دختران را هدف قرار داد.