اساسا در دوران شباب ، غريزه جنسى بزرگترين قدرتى است كه بر جسم و جان جوانان حكومت مى كند و نيرومندترين انگيزه اى است كه انديشه و افكار آنان را به خود معطوف مى دارد. جوانان ، بيش از هر چيز، به ارضاى شهوت و جلب لذت فكر مى كنند و كمتر به جهات عقلى و مصحلت انديشى توجه دارند. به همين جهت ، اگر در انتخاب همسر، تنها به ميل و تشخيص خود متكى باشند و از مشورت با افراد عاقل و مآل انديش خوددارى نمايند، اغلب به خطا مى روند و به گمان جلب لذت جنسى زودگذر، باعث بدبختى خود مى شوند و يك عمر، خويشتن را اسير و گرفتار مى سازند.
قطب مثبت و منفى
زناشويى يا اتحاد دو نفر را ميتوان به اتصال دو قطب مثبت و منفى تشبيه كرد كه از آن فضايى گرم و روشن مى شود يا خانه آتش مى گيرد، اين كه مى گويند ازدواج ، بخت آزمايى است . درست نيست . زيرا اگر كسى نسنجيده و امتحان نكرده عينكى بخرد كه به كارش نيايد، تقصير از اوست نه از بخت و سرنوشت .به خيال دو روز خوشگذارانى نبايد ازدواج كرد. كودك ، از نادانى ، به هر چه لذيذ است دست مى برد و از ضرر آن نمى انديشد، جوان نيز در كار زناشويى غالبا كودكى است حريص و بى تجربه . ازدواج را به خاطر عيش و لذت مى خواهد و تصور مى كند كه اين عيش هميشه به همان لذت خواهد بود. يعنى از معشوق به جز كام و خوشى تمنايى ندارد. ولى شخص پخته و دانا، از زناشويى انتظار بيشتر و بزرگ ترى دارد و آن يار و همسرى است كه او را در پيمودن وادى زندگى ، چراغ و رهبر و همراه و همزبان و غمخوار و جان شيرين باشد.
همسران شايسته
اين است كه بايد همسر خود را از هر جهت شايسته و متناسب انتخاب كرد و سهم عقل را دراين كار خطير، بر سهم عشق و دل ، فزونى داد و از دوستان آزموده و دانا به خصوص از پدر و مادر، كه هم دوست اند و هم دانا، در اين موقع بار يك راهنمايى و دستور خواست . حاصل آن كه بناى زناشويى بايد بر عقل باشد و زينت آن از عشق ، وگرنه چه بسا احتمال فروريختن دارد.(382)(قال على عليه السلام : الاستهتار بالنساء شيمة النوكى .(383) )على عليه السلام فرموده است : پيروى از هواى نفس و اطاعت از تمنيات ناسنجيده در مورد زنان ، از خلق و خوى مردان احمق است .