خداوند در قرآن شريف ، به منظور هدايت و راهنمايى نوع بشر، از وقايع تاريخى استفاده نموده و عموم مردم را به تفكر و مطالعه در اختيار عبرت انگيز ملل و اقوام پيشين دعوت كرده است .در كتاب مجيد الهى ، از بى ايمانى يا ايمان امت ها، از پيروزى يا شكست ملت ها، از عدالت يا ستمكارى بعضى از اقوام ، از دادگرى يا جنايت و خيانت از قوت يا ضعف ، از سقوط يا هلاك امم مختلف ، سخن بسيار به ميان آمده و خلاصه يك قسمت مهم اين كتاب آسمانى ، از شرح تاريخ اقوام يا افراد گذشته و حوادث خوب و بد آنان تشكيل يافته است . مطالعه و تفكر درباره هر يك از آن وقايع ، عامل مؤ ثرى در بيدارى فكر انسان و راه روشنى براى شناختن علل خوشبختى و بدبختى بشر است .
بيدارى فكر
مقررات و قوانين اساسى زندگى بشر، ماندن قوانين و سنن طبيعت ، همواره ثابت و لايتغير است و گذشت زمان ، آنها را تغيير نمى دهد. همان طور كه قوانين حيات ، مرگ ، رشد، سرعت سير نور و ساير قوانين طبيعى در ادوار گذشته بوده و پيوسته خواهد بود، همچنين قوانين سعادت بخش اجتماعى مانند عدل ، علم ، امانت ، راستى ، وفاى به عهد، يا عوامل سقوط و بدبختى مانند ظلم ، جهل ، خيانت ، دروغ و نظاير آنها همواره ثابت و پايدار است .
علل ترقى و سقوط
اگر در گذشته علم و عدل و امانت و ساير فضايل ، ملت عقب افتاده اى را به اوج عظمت رسانده است ، ملل امروز نيز مى توانند در پرتو همان عوامل به اوج عظمت برسند. اگر در گذشته ظلم ، جهل ، خيانت و ديگر سيئات اخلاقى ، ملتى را گرفتار بدبختى و سقوط كرده است ، براى ملل امروز نيز همان عوامل مايه سقوط است .(قال على عليه السلام : استدل على ما لم يكن بما قد كان فان الامور اشباه و لا تكونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ايلامه فان العاقل يتعظ بالاءدب ، والبهائم لا تتعظ الا بالضرب .(266) )