جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحليل حوادث

نوجوانان بايد از يك طرف بوسيله فراگرفتن دانش و بحث هاى ثمربخش ‍ مدرسه ، عقل خود را تقويت كنند و از طرف ديگر، وقايع روزمره و حوادث بزرگ و كوچك زندگى را مورد مطالعه و دقت قرار دهند و با كمك مربيان خود آنها را تجزيه و تحليل نمايند، علل و معاليلشان را بفهمند، پيرامون هر يك به اندازه فهم خود فكر كنند، نتيجه هر يك را كه يك تجربه زندگى است ، به حافظه بسپارند و آنها را معيار رفتار و گفتار خود قرار دهند. بديهى است اين كار مانند تحصيل علم ، فكر نوجوانان را پرورش مى دهد و باعث شكفتگى عقل آنان مى گردد، به علاوه در راه زندگى از انحراف و سقوطشان محفوظ مى دارد.

(قال على عليه السلام : من احكم من التجارب سلم من العواطب .(256) )

على عليه السلام فرموده است : آن كس كه اعمال خود را بر پايه محكم تجربيات استوار مى نمايد، از سقوط و تباهى به سلامت خواهد بود.

شاگردى مكتب اجتماع

طفل در دوران بلوغ محيطهاى وسيع ترى را كشف مى كند. فعاليت هاى جديدى را آغاز مى نمايد و در وقايع شاگردى مكتب اجتماع را شروع مى كند تا بتواند روابط جديدى مابين خود و اشخاص بالغ و بزرگ ايجاد نمايد. به اين ترتيب ، وى مفهومى از شخص خود به دست مى آورد كه داخلى تر و درك شده تر از سابق است . هر قدر كه به خود پى مى برد و خودخواهى وى بزرگ مى شود، شخصيت او نيز شروع به تشكيل مى نمايد.

در ابتدا كيفيت آن مردد و متغير است . آن گاه كم كم وضع آن معين و مشخص شده و بالاخره در دوران كمال و پختگى ثابت مى گردد. در ابتداى امر، اخلاق چيزى جز بيان نامنظم كيفيت مزاجى و خلقت طفل ، كه خود به خود وجود دارد نيست . آن گاه ، كم كم از تجارب دوران زندگى استفاده مى كند و شخصيت اجتماعى كودك تشكيل مى يابد و اگر چه در ابتدا ناقص ‍ است ، اما به تدريج دقيق و كامل مى شود.(257)

وظيفه مربى

(وظيفه مربى آن است كه كارى كند تا نوجوانان در به كار بردن دستگاه فكر خود استادتر شوند و اين كار قدرى مشكل است . زيرا آن چه به خصوص در استدلالات جوانان وجود ندارد، تجربه كافى در رهبرى و راهنمايى است . حتى خود جوانان نمى دانند كه چگونه بايد تجارب خود را به مرحله عمل و استعمال درآورند. از نصايح و تقليد از رفتار ديگران نيز خوششان نمى آيد. هنگامى كه استدلال و تجربه با هم سازش مى نمايند، دوران كمال و پختگى آغاز مى گردد.)(258)

/ 791