جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اجتناب از احمق

يكى از شرايط اساسى رفاقت ، كه در روايات مذهبى مورد كمال توجه قرار گرفته ، موضوع عقل رفيق است . اولياى اسلام جدا توصيه كرده اند كه با افراد احمق طرح دوستى نريزيد و هرگز آنان را به مصاحبت و رفاقت انتخاب نكنيد، زيرا دوست احمق مايه ناراحتى و ملالت خاطر است و ممكن است در مواقعى زيان و ضرر به بار آورد.

على عليه السلام فرموده : كسى كه رفيق احمق دارد، همواره در رنج و ناراحتى است .

(قال الصادق عليه السلام : من لم يجتنب مصاحبه الاحمق يوشك ان يتخلق باخلاقه .) (980)

امام صادق عليه السلام فرموده است :

كسى كه از رفاقت و همنشينى با احمق پرهيز نكند، تحت تاءثير كارهاى احمقانه وى واقع مى شود و خيلى زود به اخلاق ناپسندش متخلق مى گردد.

(قال على بن الحسين عليه السلام : يا بنى اياك و مصاحبه الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك . (981) )

حضرت سجاد عليه السلام به فرزندش امام باقر فرموده است : از رفاقت با احمق پرهيز كن ، چه او اراده مى كند به نفع تو قدمى بردارد، ولى بر اثر حمق و نافهمى ، مايه زيان و ضرورت مى شود.

دوست موقع ناشناس

روزى قنبر، خدمتگزار على عليه السلام ، به مجلس يكى از مردان متكبر و تجاوز كار وارد شد. در محضر وى جمعى نشسته بودند. از آن جمله مرد كوته فكر و كم تشخيصى بود كه خود را از شيعيان ثابت قدم على عليه السلام مى دانست . موقعى كه قنبر به مجلس ورود كرد، آن شيعه موقع ناشناس ، براى احترام قنبر و به پاس مقام شامخ على عليه السلام از جا برخاست و عملا مقدم او را گرامى شمرد.

مرد متكبر از اين كار خشمگين شد و به وى گفت :

آيا در محضر من براى ورود يك فرد خدمتگزار قيام مى كنى ؟

مرد موقع ناشناس به جاى آن سكوت كند و بر جاى خود بنشيند و به خشم تجاوز كار متكبر پايان دهد، جوابى داد كه خشم او را تشديد كرد.

گفت : چرا به احترام قنبر قيام نكنم ؟

او به قدرى بزرگوار و شريف است كه فرشتگان بال هاى خود را در راه وى مى گسترانند و قنبر روى بال ملائكه راه مى رود.

اين اظهار دوستى نا به جا و بى مورد، چنان مرد متكبر را عصبى و ناراحت كرد كه از جاى خود برخاست ، قنبر را زد و به او ناسزا گفت . به علاوه ، تهديدش كرد كه اين ماجرا بايد پنهان بماند و كسى از كتك زدن و دشنام دادن من آگاه نشود.

/ 791