متاءسفانه ، بعضى از پدران و مادران نادان ، به علل مختلفى با استقلال طلبى و آزادى خواهى نوجوانان كه حق طبيعى آن هاست مخالفت مى كنند و تمايل فطرى آنان را حمل بر خودسرى و بى حيايى يا خودپسندى و تندروى آن ها مى نمايند و با رفتار و گفتار ناپسند خود، نه تنها زندگى گرم و پرمحبت خانواده را به محيط سرد و بى مهرى تبديل مى كنند، بلكه در بعضى از مواقع موجبات طغيان و عصيان نوجوانان را فراهم مى آورند و عملا آنان را به كارهاى ناروا و خطرناك وا مى دارند.
سخت گيرى بى مورد
بعضى از پدران و مادران كه داراى حسن نيت هستند، ولى نمى توانند روحيه و احتياجات فرزند خود را درك كنند، غالبا همان اشتباهاتى را مرتكب مى شوند كه پدران و مادران خودشان در تربيت آنها مرتكب شده اند.آن ها مشكلات و گرفتارى هاى دوران نوجوانى خود را فراموش كرده اند و نمى دانند كه طرز فكر غلط و نواقص روحى و اخلاقى خود آن ها در نتيجه اين است كه پدران و مادرانشان ، در عين حال كه حست نيت داشته اند، متاءسفانه به علت كوتاه بينى ، سخت گيرى هاى بى موردى نسبت به آنها كرده اند. آن وقت از خود مى پرسند چرا فرزندان ما از ما فرار مى كنند و نمى خواهند در هيچ كارى با ما مشورت كنند.(521)در دوران بلوغ ، مركز عاطفه محبت تغيير مكان مى دهد و محبت هاى خانوادگى ، فقط جزئى و عنصرى از احساسات جوان را تشكيل مى دهند. گاهى روابط پدر و فرزندان دچار بحران هاى نفرت آورى مى شود و اين مخصوصا در مورد طبايع سركش ، كه با پدر و مادر مستبد يا بالعكس با پدر و مادر ضعيفى مواجه باشند، رخ مى دهد.گاهى يك نوع احساسات دشمنى ايجاد مى شود كه ممكن است اصولا روابط خانوادگى را محو معدوم مى سازد. ابتدا عدم اطاعت شروع مى شود، آن گاه گريز از خانه پدرى و سخنان تند و خشن اعمال مى گردد تا وقتى منجر به متاركه كامل مى شود.(522)