ضرورت برقرارى تمدن و لزوم زندگى اجتماعى نيز ايجاب كرده است كه بشر از آزادى خود استفاده كند و با روشن بينى ، قوانينى را براى محدود كردن تمايلات خويش وضع نمايد تا هر يك از افراد جامعه ، حد خود را بشناسد و با توجه با مصلحتهاى عمومى با مردم بياميزد و از مزاياى حيات بهره مند گردد.به عبارت ديگر، بشر براى برقرارى آزادى عاقلانه و نيل به سعادت انسانى از خود سلب آزادى خودسرانه كرده و با وضع قوانين ، خويشتن را محدود كرده است تا همه مردم بتوانند راه زندگى را آزادانه و در كمال آرامش و ايمنى بپيمايند و از تجاوز متجاوزين مصون باشند. اين عمل ، نه تنها با آزادى خواهى بشر منافات ندارد بلكه خودسند آزادى انسان و وسيله استفاده از آزادى است .