جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين بود كه در هر حال و بدون جهت و لزوم ، نهايت شدت و سخت گيرى را به زندانى مى كردند تا حركاتى بچه وار از او ناشى شود. نه تنها براى قضاى حاجت وقت معينى نگذاشته بودند، بلكه در آن وقت هم ، گاه به زندانى اجازه خروج نمى دادند تا خود را ملوث كند.

زندانيان بايستى مثل اطفال به يكديگر تو خطاب كنند، ولى نسبت به زندانيان نهايت احترام را به عمل بياورند و هر دفعه در خطاب تمام عناوين او را تكرار نمايند. مشقت ديگرى كه براى بر هم زدن احوال و كوچك كردن روح زندانيان بر آنان تحميل مى كردند، بردن سنگ هاى وزين از يك نقطه به نقطه ديگر و باز آوردن آنها به جاى اول بود.

بر اثر اين تدابير روان شناسى ، زندانيان مثل اطفال ، به گذشته و آينده بى توجه مى شدند و براى سرگرمى قصه ها مى گفتند واز خود حكايت نقل مى كردند كه غالبا دروغ بود و اگر دروغشان معلوم مى شد، بى خجالت ، با دگران به دروغ خود مى خنديد.

خوى قساوت و بيدادگرى

رفته رفته ، آن عده از زندانيان كه به شدائد محبس خو مى گرفتند و قواعد و اعمال پليس مخفى به نظرشان عادى و طبيعى مى آمد، به زندانبانى و آزار ديگران گماشته مى شدند و چنان قساوت و بيدادى از خود نشان مى دادند كه موجب رضايت و خرسندى مير غضبان روان شناس ‍ مى گرديد.(946)

چه بسا دختران و پسران جوان كه در خانواده هاى اصيل و شريف تربيت شده و با فضايل اخلاقى و ملكات انسانى پرورش يافته بودند، بر اثر وسوسه هاى خائنانه افراد فاسد و بى ايمان ، از مسير صحيح خود منحرف گشتند. به هروئين و مشروب معتاد گرديدند. رفته رفته سرمايه شرافت و عزت نفس را از كف دادند و سرانجام به دزدى و بى عفتى و به ناپاكى و گناه آلوده شدند و در منجلاب فساد و تباهى سقوط كردند.

/ 791