استعداد قبول هر خلق خوب يا بدى در طفل وجود دارد. او در جامعه اى كه زندگى مى كند، به صفات آن متصف مى گردد و هر خلقى كه بر مردم حاكم باشد، در طفل نيز اثر خواهد كرد و سرانجام به اخلاق و عادات آن مردم بار مى آيد.
تعصب هاى جاهلانه
جامعه اى كه مردمانش اسير تعصب هاى جاهلانه و عادات ناپسندى هستند و براى پاره اى از موهومات ، لجاج و پافشارى مى كنند و احيانا به قتل و خونريزى دست مى زنند، كودك نيز متعصب و لجوج بار مى آيد. در محيطى كه مهمان دوستى از عادات ملى شناخته شده و مورد توجه عموم قرار گرفته است و همه كس پذيرايى مهمان را از وظايف خود مى داند، كودكان نيز با سجيه سخاوت و مهمان دوستى پرورش مى يابند.(در يك قبيله جنگى ، كه موفقيت و پيروزى جمع ، از طريق جنگ تاءمين مى گردد، هر كودكى كه به دنيا آمد، به اقتضاى اين محيط جنگى مى آموزد كه بايد در تظاهرات خشن و ماجراجويانه شركت كند. هنگامى كه تن به جنگ مى دهد، مورد ستايش دگران قرار مى گيرد و اهميت مى يابد، ولى وقتى از ستيزه جويى مى پرهيزد، با نفرت و تمسخر و بى اعتنايى ديگران روبه رو مى شود. بديهى است چنين محيطى به تمايلات و عواطف ستيزه جويانه او خودنمايى مى دهد و آن ها را بر ساير تمايلات و عواطف وى چيره مى سازد. در نتيجه افكار او به امور مربوط به جنگ مى گرايد و به اين شيوه ، عضو رسمى و خلف صدق جامعه خود مى شود و جريان ذهنى او آهسته آهسته به رنگ جريان ذهنى عمومى در مى آيد.)(335)