جوانان اگر بخواهند از تمايل خوددوستى ، كه يكى از بزرگ ترين ارزشهاى زندگى است ، به اندازه استفاده نمايند و به شايستگى موجبات رشد شخصيت خود را فراهم آورند، بايد از آغاز دوران بلوغ ، خود را در اختيار تعاليم الهى و برنامه هاى علمى و دينى آن قرار دهند. قدم به قدم وظايف ايمانى و اخلاقى خويش را بياموزند و با علاقه مندى به كار بندند. بايد از اول ، با كمك مربيان لايق و شايسته و دلسوز، احساسات افراطى و عواطف تند خود را تعديل نمايند و به خلقيات پسنديده متخلق گردند.جوانانى كه از برنامه هاى دينى و علمى بى نصيب مانده اند و جوانانى كه مربى لايق نداشته يا داشته ولى به دستورشان عملا بى اعتنا بوده اند، همواره در معرض انحراف هاى اخلاقى و بيمارى هاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى ، آنان را به پرتگاه هاى سقوط و تباهى سوق مى دهد. يكى از آن پرتگاه ها، كه مايه بسيارى از بدبختى ها و تيره روزى هاست ، خوددوستى مفرط يعنى خودپرستى است .
شخصيت كاذب خودپرستان
خودپرستى جوانان را كور و كر مى كند و از درك حقيقت عاجزشان مى سازد. جوانان خودپرست همواره به خويشتن متوجه اند و جز خود كسى را نمى بيند. خودپرستان متوقع اند كه مردم از تشخيص غلط آنان پيروى كنند و مثل خودشان آنها را بزرگ بشناسند و بزرگ ترين احترام را درباره آنان معمول دارند.اينان ، براى آن كه شخصيت كاذب شان در هم شكسته نشود و ارزش موهوم خود را همواره محفوظ نگهدارند و براى آن كه خود را از هر جهت شايسته و نيرومند معرفى كنند و هرگز در مقابل رقباى خويش اظهار ضعف و ناتوانى ننمايند، گاهى برخلاف ميل باطنى رقباى خويش اظهار ضعف و ناتوانى ننمايند، گاهى برخلاف ميل باطنى و عقيده قلبى خود به كارهاى ناروا و احمقانه اى دست مى زنند و احيانا گناهان بزرگى مرتكب مى شوند و به جاى احراز شخصيت بهتر و كسب آبرو و حيثيت بيشتر، ارزش موجود و آبروى به دست آمده را نيز از كف مى دهند.