جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرصت انتقام

سفيان ، حاكم بصره ، كه مدت ها از سخنان ابن مقفع احساس خشم و ناراحتى مى كرد، در انتظار فرصت مناسبى بود تا انتقام بگيرد. اينك با وصول دستور دوانيقى آن فرصت به دست آمده و موقع آن رسيده كه گفتار و رفتار نارواى او را تلافى كند و خشم درونى خويش را تسكين بخشد. دستور داد ابن مقفع را به اطاقى بردند.

سپس با وى گفت : به خاطر دارى درباره من چه ها گفتى و از مادر من چگونه ياد مى كردى ؟

به گفته خودت ، مادرم مغتلمه باد اگر تو را به وضع تازه و بى مانندى به قتل نرسانم . آن گاه دستور داد تنورى را گداختند و ابن مقفع را كه در آن موقع سى و شش ‍ ساله بود، كنار تنور بردند.

اعضاى بدنش را يكى پس از ديگرى مى بريد و در برابر چشمش به داخل تنور مى افكند و با اين كيفيت سخت و پرشكنجه به حيات او خاتمه داد.(580)

(قال على عليه السلام : من زرع العدوان حصد الخسران . (581) )

على عليه السلام فرموده است : هركس تخم عداوت بيفشاند، زيان و خسارت مى درود.

(قال ابوعبدالله عليه السلام : من زرع العداوة حصد ما بذر.) (582)

امام صادق عليه السلام فرموده است : كسى كه بذر دشمنى و عداوت در دل مردم بكارد، سرانجام كشته خود را درو خواهد كرد.

عقل و هوش سرشار ابن مقفع ، نه تنها در ساختن شخصيت و حسن سازگارى او با اجتماع مفيد واقع نشد، بلكه در وى اثر نامطلوبى گذارد و به علت خودپسندى و بلند پروازى دگران را مورد تحقير و اهانت قرار داد و سزانجام در سرانجام در سنين جوانى با وضع سخت و رنج آورى چراغ زندگى اش خاموش شد.

/ 791