اگر پدران و مادران ، قبح و مسخره كردن مردم را به فرزندان خود نفهمانند و به تربيتشان توجه عاجل نكنند، اگر غريزه حب ذات و تمايل خودنمايى آنان را به راه صحيح هدايت ننمايند و از اين روش ناپسند منعشان نكنند، رفته رفته به اين صفت زيان بخش و غير انسانى معتاد مى شوند و خلق و خوى ثابتشان مى گردد. موقعى كه بالغ مى شوند همچنان به عمل نادرست خود ادامه مى دهند و برخلاف حق و فضيلت ، مردم را به باد اهانت و استهزا مى گيرند.
استهزاى دگران
(هر.ا.اوراستريت ، استاد دانشگاه كاليفرنيا، درباره بعضى از نوجوانان آمريكا، كه در كودكى بد تربيت شده اند، چنين مى گويد: گاه در جيب خود سيگارهاى ترقه اى كه منفجر مى شود گذارده ، آن را يك مرتبه منفجر مى سازد و گاه گلى را با بوى زننده اى آغشته مى كند تا از قيافه كسى كه ندانسته گل را بو كرده است ، ديگران لبخند بزنند و يا بمب كوچكى را كه ظاهرا بى ضرر است ، زير چرخ اتومبيل بگذارد كه وقتى افراد مى خواهند از حضور جمع خداحافظى كنند، بتركد و سايرين بخندند و او لذت ببرد و گاه مبل و اثاث هتل و گاه و لباس خانم ها را پاره مى كند. با وجود آن كه بزرگ شده ، موهاى سرش ريخته و شكمش جلو آمده . او خود را همان پسر بچه شيطان سابق فرض مى كند و طبق رفتار آن زمان عمل مى نمايد.)(344)