جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مجرمين ناشناخته

در ميان گروهى از افراد كه داراى هدف مشتركى هستند، فرد قدرتى احساس مى كند كه در حال انفرادى فاقد آن است . گذشته از اين جزء، گروهى بودن موجب ناشناختگى و در نتيجه موجب عدم مسئوليت است . بنابراين ، عضو يك جمعيت ، از قيد و بند هرگونه بازرسى خويشتن را آزاد مى داند و بدون توجه به عواقب كار، براى مبادرت به هرگونه اقدامى آماده مى گردد. گذشته از اين ، در گروهى كه داراى هدف مشتركى باشد، نيروى تلقين فوق العاده قوى است و اين كيفيت موجب بروز وضعى مى گردد كه يك فكر يا حس تلقين شده ، به سرعت همه افراد جمعيت را فرامى گردد.

افرادى كه داراى شخصيت بسيار نيرومند باشند و بتوانند در مقابل نيروى تلقين مقاومت ورزند و برخلاف امواج شنا كنند. بسى نادرند. منتهى كه بتوانند انجام دهند آن است كه عقايد دگرى اظهار دارند و تفرقه اى ايجاد كنند و از همين طريق ، جمعيت ها در بسيارى از موارد از مبادرت به اقدامات ظالمانه و وحشيانه خوددارى كرده اند. (668)

خلاصه آن كه فرزندان بشر از زمان ولادت تا پايان دوران بلوغ همواره تحت تاءثير خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن هستند و در اين سه محيط سازنده و نيرومند، شخصيت خوب يا بدشان پايه گذارى مى شود و به صفات پسنديده يا ناپسند متخلق مى گردند و در آغاز جوانى كه وارد اجتماع مى شوند، براساس تربيت هايى كه در آن سه محيط آموخته اند، با مردم مى آميزند و با همان صفات و خلقياتى كه فراگرفته اند، با جامعه سازش مى كنند.

اگر در جامعه تحول اساسى و انقلاب عميقى روى ندهد و اوضاع اجتماع دگرگون نگردد، گروههاى مختلف با تفاوت تربيت هاى خانوادگى و آموزشگاهى ، مى توانند با هم زندگى كنند و هر گروهى خود را در شرايط مخصوص به خويش با جامعه تطبيق دهد و شخصيت متناسب خود را احراز نمايد.

(مادام كه جامعه تغيير شكل نداده و دستخوش تحول بزرگى نگشته ، تصادم و اصطكاكى بين اصول مختلف به وجود نخواهد آمد و همه در كنار يكديگر به زندگى خود ادامه خواهد داد. يك جا قدرت ، افتخار، عزت ، تسلط و در جاى ديگر كار و زحمت و محروميت و حقارت به طور منفك وجود خواهد داشت . در گوشه اى اصل زور و قلدرى و استثمار و در گوشه ديگر اصل بردبارى و فرمانبردارى و تمكين حكمفرما خواهد بود. زنان صفاتى مخصوص به خود و مردان فضايلى ويژه خويش خواهند داشت .) (669)

/ 791