در ميان گروهى از افراد كه داراى هدف مشتركى هستند، فرد قدرتى احساس مى كند كه در حال انفرادى فاقد آن است . گذشته از اين جزء، گروهى بودن موجب ناشناختگى و در نتيجه موجب عدم مسئوليت است . بنابراين ، عضو يك جمعيت ، از قيد و بند هرگونه بازرسى خويشتن را آزاد مى داند و بدون توجه به عواقب كار، براى مبادرت به هرگونه اقدامى آماده مى گردد. گذشته از اين ، در گروهى كه داراى هدف مشتركى باشد، نيروى تلقين فوق العاده قوى است و اين كيفيت موجب بروز وضعى مى گردد كه يك فكر يا حس تلقين شده ، به سرعت همه افراد جمعيت را فرامى گردد.افرادى كه داراى شخصيت بسيار نيرومند باشند و بتوانند در مقابل نيروى تلقين مقاومت ورزند و برخلاف امواج شنا كنند. بسى نادرند. منتهى كه بتوانند انجام دهند آن است كه عقايد دگرى اظهار دارند و تفرقه اى ايجاد كنند و از همين طريق ، جمعيت ها در بسيارى از موارد از مبادرت به اقدامات ظالمانه و وحشيانه خوددارى كرده اند. (668)خلاصه آن كه فرزندان بشر از زمان ولادت تا پايان دوران بلوغ همواره تحت تاءثير خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن هستند و در اين سه محيط سازنده و نيرومند، شخصيت خوب يا بدشان پايه گذارى مى شود و به صفات پسنديده يا ناپسند متخلق مى گردند و در آغاز جوانى كه وارد اجتماع مى شوند، براساس تربيت هايى كه در آن سه محيط آموخته اند، با مردم مى آميزند و با همان صفات و خلقياتى كه فراگرفته اند، با جامعه سازش مى كنند.اگر در جامعه تحول اساسى و انقلاب عميقى روى ندهد و اوضاع اجتماع دگرگون نگردد، گروههاى مختلف با تفاوت تربيت هاى خانوادگى و آموزشگاهى ، مى توانند با هم زندگى كنند و هر گروهى خود را در شرايط مخصوص به خويش با جامعه تطبيق دهد و شخصيت متناسب خود را احراز نمايد.(مادام كه جامعه تغيير شكل نداده و دستخوش تحول بزرگى نگشته ، تصادم و اصطكاكى بين اصول مختلف به وجود نخواهد آمد و همه در كنار يكديگر به زندگى خود ادامه خواهد داد. يك جا قدرت ، افتخار، عزت ، تسلط و در جاى ديگر كار و زحمت و محروميت و حقارت به طور منفك وجود خواهد داشت . در گوشه اى اصل زور و قلدرى و استثمار و در گوشه ديگر اصل بردبارى و فرمانبردارى و تمكين حكمفرما خواهد بود. زنان صفاتى مخصوص به خود و مردان فضايلى ويژه خويش خواهند داشت .) (669)