گويا همه روان شناسان در اين نكته متفق القول اند كه ما بين بحران تكليف و جهش ناگهانى احساسات مذهبى ، ارتباطى وجود دارد. در اين اوقات ، يك نوع نهضت مذهبى ، حتى در نزد كسانى ديده مى شود كه سابق بر اين نسبت به مسائل مربوط به مذهب و ايمان لاقيد و بى اعتنا مى شوند. طبق نظر استانلى هال ، حداكثر اين احساسات مذهبى در حدود 16 سالگى پيدا مى شود. اين استحاله را مى توان يك صورت خلاصه و فشرده از توسعه شخصيت جوان دانست . اين احساسات به جوان ، كه تحت تاءثير نيروهاى مختلف قرار گرفته است ، اجازه مى دهد كه علت غايى خود را در وجود خداوند پيدا كند. وجود خداوند، عذاب و شكنجه داخلى او را تخفيف مى دهد و اين موضوع براى وى محقق مى گردد كه او نيز در دستگاه زندگى جهانى مقامى دارد. در نزد كسانى كه در دوران كودكى ، تعليم و تربيت مذهبى داشته اند، چنين نهضت ناگهانى وجود ندارد، اما عشق به خداوند شدت مى يابد و به اصطلاح پ . بوره ، با آن احساسى كه در دوران كودكى نسبت به خداوند حس مى كردند، تفاوت پيدا مى كند، به خصوص در نزد دختران جوان ، همراه با جهش هاى عارفانه است . بالاخره دراين دوران است كه الهامات مذهبى صورت دقيق پيدا مى كند.(397)
سنين ماوراء طبيعت
نوجوانان ، از هر ملت و نژاد، به طور فطرى خواهان معرفت الهى و سجاياى اخلاقى هستند. اين خواهش عميق و طبيعى سبب شده است كه دانشمندان روان ، دوران بلوغ را سنين ماوراى طبيعت بنامند و در مباحث روان شناسى جوان ، مستقلا درباره آن گفت وگو كنند.تمايل فطرى جوانان به مذهب آن قدر شديد است كه همه روان شناسان مى گويند: بين بحران تكليف و جهش هاى مذهبى ، ارتباط غيرقابل انكارى وجود دارد. حتى كودكانى كه در خانواده هاى دور از مذهب و ايمان پرورش يافته اند، در دوران بلوغ علاقه بيشترى از خود نسبت به مسائل مذهبى نشان مى دهند.