آيين مقدس اسلام ، بدبختى و تيره روزى مردم را در تمام ادوار، مستند به اخلاق فاسد و اعمال ناپسند خود مردم دانسته ، همچنين تغيير وضع و اصلاح جامعه را نيز مشروط به اصلاح افكار و اعمال همان مردم مى داند. و اين مطلب را قرآن شريف در موارد متعدد خاطر نشان نموده است .(ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون . ) (1141)بر اثر اعمال نارواى مردم ، فساد و تباهى در خشكى و دريا آشكار گرديد تا خداوند نتايج شوم پاره اى از كارهاى ناپسند آنان را به خودشان بچشاند. باشد كه متنبه شوند و از راه غلطى كه رفته اند بازگردند.(ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم . (1142) )خداوند اوضاع و احوال هيچ ملتى را دگرگون نمى سازد، مگر اين كه آن مردم خود اعمال و اخلاق خويش را تغيير دهند.كسانى كه بر اثر خودخواهى و افراط در حب ذات ، بدخواه دگران اند و در دل بغض و كينه مردم مى پرورند و عمرشان در جنگ و ستيز مى گذرد، پيوسته ناراحت و بى قرارند و زندگى را با تلخى و ناكامى مى گذارنند.اينان اگر آرزوى خوشبختى و سعادت دارند، بايد در قوم اول خود را اصلاح كنند و طرز تفكر خويش را دگرگون سازند. بايد تمايل حب ذات را تعديل ننمايند و دگردوستى را در دل پرورش دهند تا اوضاع زندگيشان تغيير كند و مهر و محبت جايگزين جنگ و ستيز گردد.
داروى رنجهاى اجتماعى
امروز دو قانون مخالف با هم در نزاع اند. يكى قانون خونريزى و مرگ است كه پيوسته در تجسس وسايل نوبتى براى تخريب و انهدام است و ديگرى قانون صلح و كار و سلامتى كه دائما در صدد كشف وسايل در برگرفته است .انگيزه زندگى كردن و دوست داشتن در مقابل غريزه خصومت ورزيدن ، يك منبع بزرگ نيرومندى و نيكبختى است . هرگاه بتوانيم دوست داشته باشيم ، زندگى را در خوشى و سعادت به سر خواهيم برد. اين داروى محبت و دوستى ، كه شفابخش همه رنج ها و غم هاست ، از قرنها پيش توسط كليه پيامبران تجويز شده است . شايد جنبه علمى اين نظريه را بتوان اين سان بيان كرد: چه منابعى در اختيار ماست كه در پرتو آن بتوانيم غريزه زندگى را تقويت كنيم و در مقابل غريزه مرگ مقاومت ورزيم ؟ چگونه مى توانيم محبت و دوستى را تشويق كنيم و در عوض از ميزان دشمنى و تنفر بكاهيم ؟