جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پايدارى مسلمين

عياش برادر مادرى ابوجهل و حارث است و در موقعى كه قبول اسلام كرد، سنش در حدود سى سال بود و همسرش بيست سال داشت . خانواده عياش از مسلمانى وى سخت به خشم آمدند و براى آن كه او را از پيروى پيغمبر باز دارند، شكنجه و آزارش دادند، ولى مؤ ثر واقع نشد و او همچنان در آيين مقدس اسلام ثابت قدم ماند.

عياش و همسرش به معيت جمعى از مسلمانان ، با موافقت پيغمبر اكرم ، به حبشه مهاجرت نمودند، ولى زودتر از دگران به مكه بازگشتند و مجددا گرفتار آزار مشركين شدند، تا هجرت پيغمبر پيش آمد و مسلمين به مدينه مهاجرت نمودند و از گزند دشمنان آسوده شدند.

موقعى كه اسماء، مادر عياش از مهاجرت پسرش آگاه شد، قسم ياد كرد كه تا عياش برنگردد، سر خود را روغن نزند و در سايه ننشيند، ابوجهل و حارث به مدينه مسافرت نمودند و سوگند مادر را به وى خبر دادند و گفتند تو از همه فرزندان نزد مادر عزيزترى و به دينى عقيده دارى كه نيكى به والدين را سفارش كرده است . به مكه برگرد و خداى خود را در مكه عبادت كن ، همان طور كه اكنون در مدينه عبادت مى كنى .

عياش براى مادر متاثر شد و گفته هاى برادران را تصديق كرد و از آنان عهد و پيمان گرفت كه اگر به مكه بيايد، به وى خيانت نكنند. با آنها از مدينه حركت كرد. وقتى از شهر دور شدند، آزار و اذيت شروع شد، كتف عياش را بستند و به همان وضع ، روز روشن او را وارد مكه نمودند.

(و قالا يا اهل مكة هكذا فافعلوا بسفهائكم كما فعلنا بسفينهنا )

و به صداى بلند فرياد مى زدند؛ مردم مكه ، با نادانهاى خود كه به اسلام گرويده اند، اين طور موهن و با خشونت رفتار كنيد، چنان كه ما با سفيه خود چنين كرديم . سپس او را در يك اطاق بدون سقف ، در سخت ترين شرايط زندانى كردند و همه پيمان ها را فراموش نمودند.

/ 791