گرچه پيروان رسول اكرم ، در مقابل صدمات جانكاه فشارهاى شكننده مشركين ، همچنان در ايمان خود ثابت قدم بودن ، ولى زندگى بر آنان تلخ و غير قابل تحمل شده بود و بايد هر چه زودتر به اين وضع خطرناك خاتمه داده شود. لذا با موافقت رسول اكرم قرار شد گروهى از زن و مرد مسلمان ، مكه را ترك گويند و به كشور حبشه مهاجرت نمايند و گروه ديگر در معيت آن حضرت به خارج مكه بروند و در نقطه اى به نام شعب ابى طالب زندگى كنند، تا هر دو گروه مدتى از مشركين دور و از تجاوزشان مصون باشند. سرانجام اين تصميم عملى شد و به طورى كه در تاريخ آمده ، هشتاد و سه نفر مرد و هيجده نفر زن ، شهر مكه را ترك گفتند و راه حبشه را در پيش گرفتند. (873)
مهاجرت مسلمين به حبشه
مهاجرين مسلمان ، كه اكثر شان نوجوان و جوان بودند، به سلامت وارد حبشه شدند و در كمال آزادى و ايمنى ، زندگى عادى و برنامه هاى دينى خود را آغاز نمودند. موقعى كه قريش از ورود آنان به حبشه آگاه شدند، به توطئه تازه اى دست زدند و براى آن كه مهاجرين را با ذلت و خوارى از حبشه اخراج كنند و به مكه ، يعنى به حوزه قدرت خود، برگردانند، عمرو بن عاص و عمارة بن وليد را با هدايايى نزد پادشاه حبشه فرستادند.شرح مسافرت نمايندگان قريش و ورودشان به مجلس ملك و همچنين ملاقات مسلمين با پادشاه حبشه و سخنان جعفر طيار، مبسوطا در كتب تاريخ نقل شده است . ولى دو نكته جالب ، كه شاهد بحث ماست ، از مجموع گفتارهاى رد و بدل شده به خوبى استفاده مى شود. اول تقابل نسل كهن با نسل جوان و دوم هم آهنگى تعاليم اصولى اسلام با نداى فطرت و وجدان كه مختصرا به هر دو اشاره مى شود.