جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتار پسنديده پسر مايه محبوبيت و عزتش گرديد. اتفاقا در همسايگى آنان افسر ارشدى بود كه از طرف عبدالملك مروان ماءموريت يافت كه به معيت سربازان مسلمان به جبهه جنگ رم برود. قبل از حركت ، آن پسر را طلبيد و تمام سرمايه نقد خود را كه ده هزار دينار طلا بود به او سپرد و گفت :

اين طلاها نزد تو امانت باشد. من به جبه جنگ مى روم . اگر به سلامت برگشتم ، شخصا آنها را دريافت مى كنم و حق العمل امانت دارى تو را مى پردازم ، اگر كشته شدم مراقب باش هر وقت ديدى زن و فرزندان من در مضيقه زندگى قرار گرفتند، يك دهم آن را براى خود بردار و بقيه را در اختيار آنها بگذار كه آبرومندانه زندگى كنند.

افسر نامبرده به سفر رفت و در جنگ كشته شد.

خيانت و سقوط

پدر آن جوان ، همان تاجر شكست خورده ، وقتى از كشته شدن همسايه خود آگاه گرديد، به پسر گفت :

هيچ كس از طلاهايى كه نزد تو امانت است خبر ندارد، من اكنون در مضيقه و تنگ دستى هستم . از تو مى خواهم كه مقدارى از آن را به من بدهى . هر وقت در زندگى ام گشايشى پيدا شد، به تو برمى گردانم .

جوان گفت : پدر، تو از خيانت و نادرستى ، به اين روزگار سياه گرفتار شده اى به خدا قسم ، اگر اعضاى بدنم را قطعه قطعه كنند، من در امانت خيانت نخواهم كرد، و اشتباه تو را تكرار نمى كنم و موجبات بدبختى خود را فراهم نمى آورم .

مدتى گذشت . بازماندگان افسر مقتول پريشان احوال شدند. نزد آن جوان آمدند و از وى خواستند كه نامه اى از زبان آنان براى عبدالملك مروان بنويسد و فقر و تهى دستى آنها را به اطلاع خليفه مسلمين برساند، شايد مؤ ثر واقع شود و به آنها كمكى نمايد. نامه را نوشت و تسليم آنان كرد، ولى نتيجه اى نداشت . زيرا عبدالملك پاسخ داده بود كه هر كس كشته شود، نامش از ديوان بيت المال حذف مى گردد.

/ 791