در چنين دورانهاى تاريخى جهان است كه بايد فكر ما و جسم و جان ما به فعاليت بيشتر و جدى تر بپردازد. اين دوران ها زمانى است كه زندگى بى مزه و يكنواخت عادى ، جان تازه مى گيرد و ماجراهاى بزرگ پيش مى آيد و هر يك از ما مى توانيم در ساختمان دنياى نو و نظام تازه سهمى به عهده بگيريم . در چنين دورانى ، جوانان نقش عمده اى را اجرا مى كنند، زيرا آنها خيلى آسان تر از كسانى كه پير شده اند و ذهن و فكرشان با افكار كهنه و قديمى ، خشك و جامد شده است مى توانند خود را با افكار و مقتضيات زمان منطبق سازند. (692)
جوانان و پيشواى اسلام
حجاز، قبل از اسلام ، كانون فساد و مركز آداب و رسوم ناپسند بود. مردم آن سرزمين چنان به دختركشى ، چپاول ، جنايت ، بت پرستى و خلاصه به انحراف عقايد و اخلاق خو گرفته بودند كه از كارهاى نارواى خود كمترين احساس ناراحتى نمى كردند.موقعى كه پيشواى گرامى اسلام آيين جديد الهى و برنامه هاى نوين مذهبى خود را به مردم عرضه مى كرد و بزرگ ترين انقلاب سعادت بخش جهانى را پايه گذارى نمود، جوانان با شور و گرمى زايد الوصفى به آن دين مقدس گرويدند و با رهبرى پيامبر اسلام ، به منظور امحاى عقايد غلط و سنن فاسد به پاخاستند و بر اثر مجاهده و كوشش پيگير خود توانستند در مدت كوتاهى محيط حجاز را از آن همه پليد و ناپاكى تطهير كنند و جامعه عقب افتاده را به عالى ترين مدارج كمال برسانند.