براى مهار كردن احساسات غريزى و رام كردن تمايلات نفسانى بايد از عاطفه و احساس نيرومندترى استفاده كرد. عقل و علم و تربيت در مقابل سيل بنيان كن غرايز تاب مقاومت ندارند و نمى توانند آن را از تجاوز و طغيان بازدارند. تنها احساس است كه مى تواند احساس ديگرى را رام كند و آن را مسخر و مقهور خويش سازد.
نيروى عشق
(هيچ كس كاملا خود را براى حقيقت علمى فدا نمى كند. حتى گاليله از شهادت سر پيچيد. صحت عقلانى يك وظيفه ، الزاما سبب اطاعت از آن وظيفه نمى گردد. وقتى كه نظريه اى در تغيير روش مردم مؤ ثر واقع مى شود، بدان جهت است كه در كنار عوامل منطقى ، عوامل عاطفى را نيز شامل است . تنها عشق مى تواند ديوارهاى ضخيمى را كه خودخواهى ما را در پشت خود پناه داده اند، از ميان بردارد و در ما آتش شور و شوق زنده كند و ما را به چهره گشاد، در راه دردناك فداكارى بكشاند. به خاطر عشق مادر است كه كودك خردسال رفتار عاقلانه در پيش مى گيرد. مطالعه يك كتاب حقوق شور و شوق ، بر نمى انگيزد. شهدايى كه در راه مسيح جان داده اند، زندگى را به خاطر قوانين طبيعى نباخته اند. يك مفهوم انتزاعى محرك نمى شود، مگر وقتى كه با يك عامل عقيدتى همراه باشد.)(432)