جوان پول ها را آورد. آن ها دو هزار دينار به وى دادند و هشت هزار دينار را با خود بردند. چند روز از اين قضيه گذشت . عبدالملك در تعقيب نامه اى كه قبلا نوشته بودند، بازماندگان افسر مقتول را به دربار خود احضار كرد و از وضع زندگى آنان پرسش نمود. جريان جوان را به اطلاع خليفه رساندند. عبدالملك بى درنگ جوان را احضار كرد و از مراتب درستكارى و امانت وى تجليل بسيار نمود و پست خزانه دارى كشور را به او سپرد و گفت : من هچ كس را نمى شناسم كه مانند تو شرط درستى و امانت را به جاى آورده باشد.(275)جوانانى كه از تاريخ دگران درس عبرت مى گيرند و از وقايع خوب و بد مردم تجربه مى آموزند و با تعقل و تفكر، برنامه زندگى خويش را بر اساس صحيح استوار مى كنند، افراد لايق و شايسته اجتماع اند و مى توانند عمر خود را با نيك نامى و كامرانى ، در خوشبختى و سعادت بگذرانند.
دقت در وقايع شخصى
راه تجربه آموزى و پرورش نيروى فكر و فهم براى جوانان ، منحصر به مطالعه در تاريخ دگران نيست ، بلكه مطالعه و دقت در وقايع شخصى خودشان نيز مايه عبرت و منبع كسب تجربيات است و به عبارت ديگر، همان طور كه جوانان عاقل و با درايت ، از تجزيه و تحليل تاريخ دگران پند و سرمشق مى گيرند و بدين وسيله نيروى عقل و درك خود را تقويت مى كنند و نيك و بدهاى زندگى را مى فهمند، لازم است كه از حوادث شخصى خودشان نيز استفاده كنند و با تحليل پيش آمدهاى روزمره خود عبرت آموزند و تجربه اندوزند و بدين وسيله موجبات شكفتگى و رشد عقل خود را فهم آورند.(قال على عليه السلام : العاقل من وعظته التجارب .(276) )على عليه السلام فرموده : خردمند كسى است كه از تجربيات زندگى پند و سرمشق آموزد.(و عنه عليه السلام : من عقل اعتبر بامسه و استظهر لنفسه .(277) )و نيز فرموده است : انسان عاقل ، از وقايع ديروز خود عبارت و سرمشق مى گيرد و آن را در زندگى پشتيبان خود قرار مى دهد.