جوان از نظر عقل و احساسات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان از نظر عقل و احساسات - نسخه متنی

محمدتقی فلسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احساسات ، همچون درختانى كه در ماه آوريل گل مى كنند، شكفته مى گردند. جوانان مكلف ، مضطرب و ناراحت ، جاى خود را به مردان جوان يا دختران جوانى مى دهند كه آينده را با شور و هيجان مى نگرند و در تخيلات خود بر بال هاى اميد سوار شده ، به هر طرف پرواز مى نمايند. مدت اين دوره از 16 سالگى تا 20 سالگى است . اين همان دوره شور جوانى است كه افلاطون آن را مستى روحى ناميده است .(96)

دوران برزخى

ايام بحرانى و سراسر انقلاب بلوغ ، براى دختران و پسران يك دوره برزخى و جوانى و يك قسمت مخصوص از زندگى انسان است . اين دوره نه مى توان از ايام كودكى به حساب آورد و نه مى توان در حساب جوانى محسوب داشت .

به طفلى كه عوامل بلوغ در مزاجش بيدار شده و فعاليت عميق خود را آغاز نموده است در لغت عرب مراهق مى گويند. مراهق نه كودك است نه جوان . كودك نيست براى آن كه فعل و انفعال هاى بلوغ در جسم و جان وى اثر گذارده و پاره اى از صفاتت و مميزات كودكى را از وى سلب نموده است . اندام و افكارش ، حركات و اخلاقش از وضع كودكى خارج شده و صورت ديگرى به خود گرفته است .

بلوغ كامل

جوان نيست براى آن كه هنوز عوامل بلوغ تمام منازل پيشرفت را نپيموده و به كمال نهايى خود نرسيده است .

بايد مدتى بگذرد و فعاليت هاى طبيعى بلوغ همچنان ادامه پيدا كند تا نوجوان مراهق به سر منزل بلوغ كامل برسد و تمام اوصاف و علائم يك جوان در وى آشكار و تثبيت گردد.

مدت هاى مديد، منازعه در اين بود كه آيا بلوغ جزو دوران كودكى يا جزو زمان رشد و كمال است و حتى امروز نيز غالب اشخاص گمان مى كنند كه انسان تا سن 14 يا 15 سالگى كودك است ، و سپس از يك دوران استحاله و برزخى به نام بلوغ عبور كرده و شخص كامل و پخته مى شود.

اين مطلب حقيقت ندارد. در واقع ما بين سنين 12 و 18 سالگى ، انسان يك دوره مشخص از زندگى ، مستقل از دوران كودكى و دوران كمال را مى گذراند كه خود به خود داراى وحدت قوانين و مسائلى است و در زندگانى انسانى نقش مهمى بر عهده دارد.

در مطالعات مربوط به رشد و نمو بدن انسان ، بايد براى بلوغ يك مكان اساسى قائل شد. مفهوم كلمه بلوغ نيز همين موضوع را نشان مى دهد، سنى كه شخص در آن بزرگ مى شود. بنابراين هبلوژى در مطالعه تكامل انسان ، اهميت اصلى و اساسى دارد. محال است بتوان دوران بلوغ را بدون در نظر گرفتن تغييرات دائمى بدنى و فكرى ، كه مشخص آن مى باشند، مورد توصيف مشروح و دقيق قرار داد.(97)

/ 791