اولياى گرامى اسلام ، ضمن اين كار را از جنبه مادى و به منظور تاءمين معاش و اداره زندگى مورد توجه قرار داده و به پيروان خود توصيه كرده اند، به جنبه معنوى آن نيز عنايت داشته و كار و كوشش را وسيله استقلال و تحكيم شخصيت و مايه عز اجتماعى بى نيازى از مردم خوانده اند.( زراره عن الصادق عليه السلام : ان رجلا اتاه فقال اننى لا احسن ان اعمل عملا بيدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج فقال اعمل و احمل على راسك و استغن عن الناس . (1005) )زراره مى گويد: مردى به حضور امام صادق عليه السلام آمد.عرض كرد: دست سالمى ندارم كه با آن كار كنم . سرمايه ندارم تا با آن تجارت نمايم . مرد محروم و مستمندى هستم . چه كنم ؟ اما صادق عليه السلام ، كه مى ديد سر آن مرد مسائل سالم است و مى تواند طبق رسوم محلى با آن كار كند، راضى عز و شرفش با گدايى از مردم در هم بشكند. به وى فرمود: با سرت باربرى كن و خود را از مردم مستغنى و بى نياز بدار.(روى عن العالم انه قال : الياس مما فى ايدى الناس عز الناس عز المومن فى دينه و مروته فى نفسه و شرفه فى دنياه و عظمته فى اعين الناس و جلالته فى عشيرته و مهابته عند عياله و هو اغنى الناس عند نفسه و عند جميع الناس .)(1006)حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است : از مردم قطع اميد كردن و از ثروتشان چشم پوشيدن و به در آمد كار خود قانع بودن ، براى مرد با ايمان ، مايه عز دينى و روح جوانمردى و شرف دنيوى است . چنين انسانى در نظر مردم بزرگ و بين فاميل خود محترم و در محيط خانواده اش داراى هيبت و عظمت خواهد بود. او در ضمير خود. در نظر دگران بى نيازترين تمام مردم است .