آنان كه از جهت ساختمان طبيعى گرفتار نقايص و عيوبى هستند، براى احراز شخصيت و نيل به كمال و سعادت بايد تا آن جا كه مى توانند نقايص خود را فراموش كنند و حس اميد را در ضمير خويش بيدار نمايند. بايد از پى كارى بروند كه شايسته آن هستند و با سعى و مجاهده ، استعدادهاى درونى خود را به فعليت بياورند و بدين وسيله نقايص خويشس را جبران و شخصيت مناسبى را احراز نمايند.ح . شناختر مى گويد:پسرى از نزديكان من هميشه تنها بود. در زنگ هاى تفريح مدرسه تنها راه مى رفت و در ابر و آسمان خيال گردش مى كرد. بعد از ساعات درس فورا به خانه مى آمد و از بازى با همشاگردى ها مى گريخت . در هيچ دسته و انجمن خيريه شركت نداشت . هيچ كس را به خانه خود دعوت نمى كرد و به خانه هيچ كس به مهمانى نمى رفت . مى گفت اطاق كارو كتاب هايم را از همه كس بيشتر دوست دارم .لكن حقيقت اين بود كه آن جوان بنيه و جثه خوبى نداشتن و در بازيهاى جسمانى به پاى ديگران نمى رسد و براى آن كه ضعف خود را بپوشاند و مورد ترحم و تحقير واقع نشود، از بازى اجتناب مى كرد و رفته رفته اين عادت ، او را در موقع دگر نيز از همه دور و تنها كرده بود.اگر آن پسر درد خود را فهميده يا از روان پزشك پرسيده بود، مى دانست كه ممكن است هر بدن و عضلات ضعيفى را تقويت كرد و اگر احيانا كسى مطلقا در بازى هاى جسمانى استعداد نداشته باشد، حتما در رشته ديگرى داراى استعداد و قدرت است و با كار و كوشش خواهد توانست كه در آن رشته به مقام ارجمندى برسد.(576)بدون ترديد، مربيان لايق و دلسوز در احياى شخصيت و تقويت اراده اين قبيل افراد، نقش مؤ ثرى دارند و مى تواند با سخنان حكميانه و نافذ خود، شكست هاى روحى و تالمات درونى آنان را جبران نمايند و با دلگرمى و اميدوارى ، براى سازش هاى اجتماعى مجهزشان سازند.