نوجوانان ، به طور طبيعى ، متمايل به درك مسائل علمى هستند و علاقه دارند از اسرار جهان ، آگاه شوند و به حقايق نهفته خات پى ببرند، علل و معاليل عالم را بشناسند تا مجهولاتشان معلوم گردد.اين خواهش فطرى ، آنان را به كوشش و كاوش وامى دارد و به راه بحث و تحقيق مى كشاند. گرچه نوجوانان ، در ابتدا از فهم بسيارى از مطالب علمى عاجزند، ولى بحث و مذاكره به فكرشان توسعه مى بخشد و قوه دركشان را نيرومند مى كند. در نتيجه ، موجبات رشد عقلى و كمال معنوى آنان را فراهم مى آورد. محيط مدرسه و تحصيلات صحيح علمى بهترين وسيله براى ارضاى اين خواهش طبيعى است .
مدرسه و غناى فكرى
(مدرسه از نظر كانون علم و معرفت ، به جوانان غناى فكرى مى بخشد، كه در تشكيل شخصيت ايشان بسيار مؤ ثر است . مدرسه ايشان را به فكر كردن وامى دارد. نمونه هايى به ايشان پيشنهاد مى كند كه تصور و تخيل آن ها را تحريك مى نمايد و ميل مى كنند از آن ها تقليد كنند. مدرسه عموما با نهايت سكون ، اعمالى را بر عهده مى گيرد كه در نتيجه آن ، شخصيت جوان به تدريج اصلاح و تكميل مى شود.)(228)به عقيده ماندوس ، جوان نو رسيده كه كمتر از كودكان منطقى است ، خيلى بيشتر از آن ها منطق و استدلال به هم مى بافد. جوانان ، به خصوص با تهور جنون آميزى در پى مسائل بسيار مشكل مى روند. دلايلى كه در ابتداى امر به كار مى رود، بسيار شلوغ و درهم و برهم اند، كم كم با تشخيص بيشترى به كار مى روند و استدلالات منطقى ، به واسطه عاداتى كه در كلاس به دست مى آيد، اصلاح مى شوند. هر كس مى داند كه مباحثات راجع به مسائل اخلاقى و سياسى و مذهبى ما بين شاگردان چقدر وسيع مى شود و از اين ميل به مباحثه ، در مدارس خود، تا چه اندازه استفاده مى نمايند.