غزليات
1. اول دفتر به نام ايزد دانا
2. اى نفس خرم باد صبا
3. روى تو خوش مي نمايد آينه ما
4. اگر تو فارغى از حال دوستان يارا
5. شب فراق نخواهم دواج ديبا را
6. پيش ما رسم شكستن نبود عهد وفا را
7. مشتاقى و صبورى از حد گذشت يارا
8. ز اندازه بيرون تشنه ام ساقى بيار آن آب را
9. گر ماه من برافكند از رخ نقاب را
10. با جوانى سرخوشست اين پير بى تدبير را
11. وقت طرب خوش يافتم آن دلبر طناز را
12. دوست مي دارم من اين ناليدن دلسوز را
13. وه كه گر من بازبينم روى يار خويش را
14. امشب سبكتر مي زنند اين طبل بي هنگام را
15. برخيز تا يك سو نهيم اين دلق ازرق فام را
16. تا بود بار غمت بر دل بي هوش مرا
17. چه كند بنده كه گردن ننهد فرمان را
18. ساقى بده آن كوزه ياقوت روان را
19. كمان سخت كه داد آن لطيف بازو را
20. لاابالى چه كند دفتر دانايى را
21. تفاوتى نكند قدر پادشايى را
22. من بدين خوبى و زيبايى نديدم روى را
23. رفتيم اگر ملول شدى از نشست ما
24. وقتى دل سودايى مي رفت به بستان ها
25. اگر تو برفكنى در ميان شهر نقاب
26. ما را همه شب نمي برد خواب
27. ماه رويا روى خوب از من متاب
28. سرمست درآمد از خرابات
29. متناسبند و موزون حركات دلفريبت
30. هر كه خصم اندر او كمند انداخت
31. چه فتنه بود كه حسن تو در جهان انداخت
32. معلمت همه شوخى و دلبرى آموخت
33. كهن شود همه كس را به روزگار ارادت
34. دل هر كه صيد كردى نكشد سر از كمندت
35. دوست دارم كه بپوشى رخ همچون قمرت
36. بنده وار آمدم به زنهارت
37. مپندار از لب شيرين عبارت
38. چه دل ها بردى اى ساقى به ساق فتنه انگيزت
39. بى تو حرامست به خلوت نشست
40. چنان به موى تو آشفته ام به بوى تو مست
41. دير آمدي اى نگار سرمست
42. نشايد گفتن آن كس را دلى هست
43. اگر مراد تو اى دوست بى مرادى ماست
44. بوى گل و بانگ مرغ برخاست
45. خوش مي رود اين پسر كه برخاست
46. ديگر نشنيديم چنين فتنه كه برخاست
47. سلسله موى دوست حلقه دام بلاست
48. صبر كن اى دل كه صبر سيرت اهل صفاست
49. خرم آن بقعه كه آرامگه يار آن جاست
50. عشق ورزيدم و عقلم به ملامت برخاست
51. آن نه زلفست و بناگوش كه روزست و شب ست
52. آن ماه دوهفته در نقابست
53. ديدار تو حل مشكلاتست
54. سرو چمن پيش اعتدال تو پستست
55. مجنون عشق را دگر امروز حالتست
56. اى كاب زندگانى من در دهان توست
57. هر صبحدم نسيم گل از بوستان توست
58. اتفاقم به سر كوى كسى افتادست
59. اين تويى يا سرو بستانى به رفتار آمدست
60. شب فراق كه داند كه تا سحر چندست
61. افسوس بر آن ديده كه روى تو نديدست
62. اى لعبت خندان لب لعلت كه مزيدست
63. از هر چه مي رود سخن دوست خوشترست
64. اين بوى روح پرور از آن خوى دلبرست
65. عيب ياران و دوستان هنرست
66. هر كسى را نتوان گفت كه صاحب نظرست
67. فرياد من از فراق يارست
68. چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
69. عشرت خوشست و بر طرف جوى خوشترست
70. اى كه از سرو روان قد تو چالاكترست
71. دلى كه عاشق و صابر بود مگر سنگست
72. پاى سرو بوستانى در گلست
73. ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشكلست
74. شراب از دست خوبان سلسبيلست
75. كارم چو زلف يار پريشان و درهمست
76. يارا بهشت صحبت ياران همدمست
77. بر من كه صبوحى زده ام خرقه حرامست
78. امشب به راستى شب ما روز روشنست
79. اين باد بهار بوستانست
80. اين خط شريف از آن بنانست
81. چه رويست آن كه پيش كاروانست
82. هزار سختى اگر بر من آيد آسانست
83. مگر نسيم سحر بوى زلف يار منست
84. ز من مپرس كه در دست او دلت چونست
85. با همه مهر و با منش كينست
86. بخت جوان دارد آن كه با تو قرينست
87. گر كسى سرو شنيدست كه رفتست اينست
88. با خردمندى و خوبى پارسا و نيك خوست
89. بتا هلاك شود دوست در محبت دوست
90. سرمست درآمد از درم دوست
91. سفر دراز نباشد به پاى طالب دوست
92. كس به چشم در نمي آيد كه گويم مثل اوست
93. يار من آن كه لطف خداوند يار اوست
94. خورشيد زير سايه زلف چو شام اوست
95. آن كه دل من چو گوى در خم چوگان اوست
96. ز هر چه هست گزيرست و ناگزير از دوست
97. صبحى مباركست نظر بر جمال دوست
98. گفتم مگر به خواب ببينم خيال دوست
99. صبح مي خندد و من گريه كنان از غم دوست
100. اين مطرب از كجاست كه برگفت نام دوست
101. اى پيك پى خجسته كه دارى نشان دوست
102. تا دست ها كمر نكنى بر ميان دوست
103. ز حد گذشت جدايى ميان ما اى دوست
104. مرا تو غايت مقصودى از جهان اى دوست
105. آب حيات منست خاك سر كوى دوست
106. شادى به روزگار گدايان كوى دوست
107. صبحدم خاكى به صحرا برد باد از كوى دوست
108. مرا خود با تو چيزى در ميان هست
109. بيا بيا كه مرا با تو ماجرايى هست
110. هر چه در روى تو گويند به زيبايى هست
111. مشنو اى دوست كه غير از تو مرا يارى هست
112. زهى رفيق كه با چون تو سروبالاييست
113. مرا از آن چه كه بيرون شهر صحراييست
114. درديست درد عشق كه هيچش طبيب نيست
115. كيست آن كش سر پيوند تو در خاطر نيست
116. گر صبر دل از تو هست و گر نيست
117. اى كه گفتى هيچ مشكل چون فراق يار نيست
118. جان ندارد هر كه جانانيش نيست
119. هر چه خواهى كن كه ما را با تو روى جنگ نيست
120. خبرت هست كه بى روى تو آرامم نيست
121. با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست
122. در من اين هست كه صبرم ز نكورويان نيست
123. در من اين هست كه صبرم ز نكورويان نيست
124. روز وصلم قرار ديدن نيست
125. كس ندانم كه در اين شهر گرفتار تو نيست
126. نه خود اندر زمين نظير تو نيست
127. دل نماندست كه گوى خم چوگان تو نيست
128. چو ترك دلبر من شاهدى به شنگى نيست
129. خسرو آنست كه در صحبت او شيرينيست
130. دوش دور از رويت اى جان جانم از غم تاب داشت
131. دوشم آن سنگ دل پريشان داشت
132. چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي گشت
133. خيال روى توام دوش در نظر مي گشت
134. دلى كه ديد كه پيرامن خطر مي گشت
135. آن را كه ميسر نشود صبر و قناعت
136. اى ديدنت آسايش و خنديدنت آفت
137. كيست آن لعبت خندان كه پرى وار برفت
138. عشق در دل ماند و يار از دست رفت
139. دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
140. چشمت چو تيغ غمزه خون خوار برگرفت
141. هر كه دلارام ديد از دلش آرام رفت
142. اى كسوت زيبايى بر قامت چالاكت
143. اين كه تو دارى قيامتست نه قامت
144. اى كه رحمت مي نيايد بر منت
145. آفرين خداى بر جانت
146. اى جان خردمندان گوى خم چوگانت
147. جان و تنم اى دوست فداى تن و جانت
148. چو نيست راه برون آمدن ز ميدانت
149. چه لطيفست قبا بر تن چون سرو روانت
150. خوش مي روى به تنها تن ها فداى جانت
151. گر جان طلبى فداى جانت
152. بيا كه نوبت صلحست و دوستى و عنايت
153. سر تسليم نهاديم به حكم و رايت
154. جان من جان من فداى تو باد
155. زان گه كه بر آن صورت خوبم نظر افتاد
156. فرهاد را چو بر رخ شيرين نظر فتاد
157. پيش رويت قمر نمي تابد
158. مويت رها مكن كه چنين بر هم اوفتد
159. نه آن شبست كه كس در ميان ما گنجد
160. حديث عشق به طومار در نمي گنجد
161. كس اين كند كه ز يار و ديار برگردد
162. طرفه مي دارند ياران صبر من بر داغ و درد
163. هر كه مى با تو خورد عربده كرد
164. ديدار يار غايب دانى چه ذوق دارد
165. كه مي رود به شفاعت كه دوست بازآرد
166. هر كه چيزى دوست دارد جان و دل بر وى گمارد
167. گر از جفاى تو روزى دلم بيازارد
168. كس اين كند كه دل از يار خويش بردارد
169. تو را ز حال پريشان ما چه غم دارد
170. غلام آن سبك روحم كه با من سر گران دارد
171. مگر نسيم سحر بوى يار من دارد
172. هر آن ناظر كه منظورى ندارد
173. آن كه بر نسترن از غاليه خالى دارد
174. آن شكرخنده كه پرنوش دهانى دارد
175. بازت ندانم از سر پيمان ما كه برد
176. آن كيست كاندر رفتنش صبر از دل ما مي برد
177. هر گه كه بر من آن بت عيار بگذرد
178. كيست آن فتنه كه با تير و كمان مي گذرد
179. كيست آن ماه منور كه چنين مي گذرد
180. انصاف نبود آن رخ دلبند نهان كرد
181. باد آمد و بوى عنبر آورد
182. زنده شود هر كه پيش دوست بميرد
183. كدام چاره سگالم كه با تو درگيرد
184. دلم دل از هوس يار بر نمي گيرد
185. كسى به عيب من از خويشتن نپردازد
186. بگذشت و باز آتش در خرمن سكون زد
187. هشيار كسى بايد كز عشق بپرهيزد
188. به حديث درنيايى كه لبت شكر نريزد
189. آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
190. از اين تعلق بيهوده تا به من چه رسد
191. كى برست اين گل خندان و چنين زيبا شد
192. گر آن مراد شبى در كنار ما باشد
193. شورش بلبلان سحر باشد
194. شب عاشقان بي دل چه شبى دراز باشد
195. از تو دل برنكنم تا دل و جانم باشد
196. سر جانان ندارد هر كه او را خوف جان باشد
197. نظر خداى بينان طلب هوا نباشد
198. با كاروان مصرى چندين شكر نباشد
199. تا حال منت خبر نباشد
200. چه كسى كه هيچ كس را به تو بر نظر نباشد
201. آن به كه نظر باشد و گفتار نباشد
202. جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
203. تو را ناديدن ما غم نباشد
204. گر گويمت كه سروى سرو اين چنين نباشد
205. اگر سروى به بالاى تو باشد
206. در پاى تو افتادن شايسته دمى باشد
207. تو را خود يك زمان با ما سر صحرا نمي باشد
208. مرا به عاقبت اين شوخ سيمتن بكشد
209. تا كى اى دلبر دل من بار تنهايى كشد
210. خواب خوش من اى پسر دستخوش خيال شد
211. امروز در فراق تو ديگر به شام شد
212. هر كه شيرينى فروشد مشترى بر وى بجوشد
213. دوش بى روى تو آتش به سرم بر مي شد
214. سرمست ز كاشانه به گلزار برآمد
215. ساعتى كز درم آن سرو روان بازآمد
216. روز برآمد بلند اى پسر هوشمند
217. آن را كه غمى چون غم من نيست چه داند
218. آن سرو كه گويند به بالاى تو ماند
219. كسى كه روى تو ديدست حال من داند
220. دلم خيال تو را ره نماى مي داند
221. مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
222. حسن تو دايم بدين قرار نماند
223. عيب جويانم حكايت پيش جانان گفته اند
224. گلبنان پيرايه بر خود كرده اند
225. اينان مگر ز رحمت محض آفريده اند
226. درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
227. آخر اى سنگ دل سيم زنخدان تا چند
228. كاروان مي رود و بار سفر مي بندند
229. پيش رويت دگران صورت بر ديوارند
230. شايد اين طلعت ميمون كه به فالش دارند
231. تو آن نه اى كه دل از صحبت تو برگيرند
232. دو چشم مست تو كز خواب صبح برخيزند
233. روندگان مقيم از بلا نپرهيزند
234. آفتاب از كوه سر بر مي زند
235. بلبلى بي دل نوايى مي زند
236. توانگران كه به جنب سراى درويشند
237. يار بايد كه هر چه يار كند
238. بخرام بالله تا صبا بيخ صنوبر بركند
239. كسى كه روى تو بيند نگه به كس نكند
240. چه كند بنده كه بر جور تحمل نكند
241. ميل بين كان سروبالا مي كند
242. سرو بلند بين كه چه رفتار مي كند
243. زلف او بر رخ چو جولان مي كند
244. يار با ما بي وفايى مي كند
245. هر كه بى او زندگانى مي كند
246. دلبرا پيش وجودت همه خوبان عدمند
247. با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
248. شوخى مكن اى يار كه صاحب نظرانند
249. اين جا شكرى هست كه چندين مگسانند
250. خوبرويان جفاپيشه وفا نيز كنند
251. اگر تو برشكنى دوستان سلام كنند
252. نشايد كه خوبان به صحرا روند
253. به بوى آن كه شبى در حرم بياسايند
254. اخترانى كه به شب در نظر ما آيند
255. تو را سماع نباشد كه سوز عشق نبود
256. نفسى وقت بهارم هوس صحرا بود
257. از دست دوست هر چه ستانى شكر بود
258. مرا راحت از زندگى دوش بود
259. ناچار هر كه صاحب روى نكو بود
260. من چه در پاى تو ريزم كه خوراى تو بود
261. يا رب شب دوشين چه مبارك سحرى بود
262. عيبى نباشد از تو كه بر ما جفا رود
263. گفتمش سير ببينم مگر از دل برود
264. هر كه مجموع نباشد به تماشا نرود
265. هر كه را باغچه اى هست به بستان نرود
266. در من اين عيب قديمست و به در مي نرود
267. سروبالايى به صحرا مي رود
268. اى ساربان آهسته رو كرام جانم مي رود
269. آن كه مرا آرزوست دير ميسر شود
270. هر لحظه در برم دل از انديشه خون شود
271. بخت اين كند كه راى تو با ما يكى شود
272. آن كه نقشى ديگرش جايى مصور مي شود
273. هفته اى مي رود از عمر و به ده روز كشيد
274. چه سروست آن كه بالا مي نمايد
275. نگفتم روزه بسيارى نپايد
276. به حسن دلبر من هيچ در نمي بايد
277. بخت بازآيد از آن در كه يكى چون درآيد
278. سروى چو تو مي بايد تا باغ بيارايد
279. فراق را دلى از سنگ سختتر بايد
280. مرو به خواب كه خوابت ز چشم بربايد
281. اميدوار چنانم كه كار بسته برآيد
282. مرا چو آرزوى روى آن نگار آيد
283. سرمست اگر درآيى عالم به هم برآيد
284. به كوى لاله رخان هر كه عشقباز آيد
285. كاروانى شكر از مصر به شيراز آيد
286. اگر آن عهدشكن با سر ميثاق آيد
287. نه چندان آرزومندم كه وصفش در بيان آيد
288. كه برگذشت كه بوى عبير مي آيد
289. آن نه عشقست كه از دل به دهان مي آيد
290. تو را سريست كه با ما فرو نمي آيد
291. آنك از جنت فردوس يكى مي آيد
292. شيرين دهان آن بت عيار بنگريد
293. آفتابست آن پرى رخ يا ملايك يا بشر
294. آمد گه آن كه بوى گلزار
295. خفتن عاشق يكيست بر سر ديبا و خار
296. دولت جان پرورست صحبت آموزگار
297. زنده كدامست بر هوشيار
298. شرطست جفا كشيدن از يار
299. اى صبر پاى دار كه پيمان شكست يار
300. يار آن بود كه صبر كند بر جفاى يار
301. هر شب انديشه ديگر كنم و راى دگر
302. به فلك مي رسد از روى چو خورشيد تو نور
303. پروانه نمي شكيبد از دور
304. آن كيست كه مي رود به نخجير
305. از همه باشد به حقيقت گزير
306. اى پسر دلربا وى قمر دلپذير
307. دل برگرفتى از برم اى دوست دست گير
308. فتنه ام بر زلف و بالاى تو اى بدر منير
309. ما در اين شهر غريبيم و در اين ملك فقير
310. اى به خلق از جهانيان ممتاز
311. متقلب درون جامه ناز
312. بزرگ دولت آن كز درش تو آيى باز
313. برآمد باد صبح و بوى نوروز
314. مباركتر شب و خرمترين روز
315. پيوند روح مي كند اين باد مشك بيز
316. ساقى سيمتن چه خسبى خيز
317. بوى بهار آمد بنال اى بلبل شيرين نفس
318. امشب مگر به وقت نمي خواند اين خروس
319. هر كه بى دوست مي برد خوابش
320. يارى به دست كن كه به اميد راحتش
321. آن كه هلاك من همي خواهد و من سلامتش
322. خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
323. هر كه نازك بود تن يارش
324. هر كه نامهربان بود يارش
325. كس نديدست به شيرينى و لطف و نازش
326. دست به جان نمي رسد تا به تو برفشانمش
327. چون برآمد ماه روى از مطلع پيراهنش
328. رها نمي كند ايام در كنار منش
329. خوشست درد كه باشد اميد درمانش
330. زينهار از دهان خندانش
331. هر كه هست التفات بر جانش
332. هر كه سوداى تو دارد چه غم از هر كه جهانش
333. خطا كردى به قول دشمنان گوش
334. قيامت باشد آن قامت در آغوش
335. يكى را دست حسرت بر بناگوش
336. رفتى و نمي شوى فراموش
337. گر يكى از عشق برآرد خروش
338. دلى كه ديد كه غايب شدست از اين درويش
339. گردن افراشته ام بر فلك از طالع خويش
340. هر كسى را هوسى در سر و كارى در پيش
341. گرم قبول كنى ور برانى از بر خويش
342. يار بيگانه نگيرد هر كه دارد يار خويش
343. به عمر خويش نديدم شبى كه مرغ دلم
344. ساقى بده آن شراب گلرنگ
345. گرم بازآمدى محبوب سيم اندام سنگين دل
346. مرا رسد كه برآرم هزار ناله چو بلبل
347. جزاى آن كه نگفتيم شكر روز وصال
348. چشم خدا بر تو اى بديع شمايل
349. بي دل گمان مبر كه نصيحت كند قبول
350. من ايستاده ام اينك به خدمتت مشغول
351. نشسته بودم و خاطر به خويشتن مشغول
352. جانان هزاران آفرين بر جانت از سر تا قدم
353. رفيق مهربان و يار همدم
354. وقت ها يك دم برآسودى تنم
355. انتبه قبل السحر يا ذالمنام
356. چو بلبل سحرى برگرفت نوبت بام
357. حكايت از لب شيرين دهان سيم اندام
358. زهى سعادت من كم تو آمدى به سلام
359. ساقيا مى ده كه مرغ صبح بام
360. شمع بخواهد نشست بازنشين اى غلام
361. ماه چنين كس نديد خوش سخن و كش خرام
362. مرا دو ديده به راه و دو گوش بر پيغام
363. روزگاريست كه سودازده روى توام
364. من اندر خود نمي يابم كه روى از دوست برتابم
365. به خاك پاى عزيزت كه عهد نشكستم
366. گو خلق بدانند كه من عاشق و مستم
367. من خود اى ساقى از اين شوق كه دارم مستم
368. دل پيش تو و ديده به جاى دگرستم
369. چو تو آمدى مرا بس كه حديث خويش گفتم
370. من همان روز كه آن خال بديدم گفتم
371. من از آن روز كه دربند توام آزادم
372. عشقبازى نه من آخر به جهان آوردم
373. هزار عهد كردم كه گرد عشق نگردم
374. از در درآمدى و من از خود به درشدم
375. چنان در قيد مهرت پاى بندم
376. خرامان از درم بازآ كت از جان آرزومندم
377. شكست عهد مودت نگار دلبندم
378. من با تو نه مرد پنجه بودم
379. آمدى وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
380. عهد بشكستى و من بر سر پيمان بودم
381. دو هفته مي گذرد كان مه دوهفته نديدم
382. من چون تو به دلبرى نديدم
383. مي روم وز سر حسرت به قفا مي نگرم
384. نرفت تا تو برفتى خيالت از نظرم
385. يك امشبى كه در آغوش شاهد شكرم
386. شب دراز به اميد صبح بيدارم
387. من آن نيم كه دل از مهر دوست بردارم
388. منم اين بى تو كه پرواى تماشا دارم
389. باز از شراب دوشين در سر خمار دارم
390. نه دسترسى به يار دارم
391. من اگر نظر حرامست بسى گناه دارم
392. من دوست مي دارم جفا كز دست جانان مي برم
393. گر به رخسار چو ماهت صنما مي نگرم
394. به خدا اگر بميرم كه دل از تو برنگيرم
395. گر من ز محبتت بميرم
396. من اين طمع نكنم كز تو كام برگيرم
397. از تو با مصلحت خويش نمي پردازم
398. نظر از مدعيان بر تو نمي اندازم
399. خنك آن روز كه در پاى تو جان اندازم
400. وه كه در عشق چنان مي سوزم
401. يك روز به شيدايى در زلف تو آويزم
402. من بي مايه كه باشم كه خريدار تو باشم
403. در آن نفس كه بميرم در آرزوى تو باشم
404. غم زمانه خورم يا فراق يار كشم
405. هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم
406. بار فراق دوستان بس كه نشست بر دلم
407. تا تو به خاطر منى كس نگذشت بر دلم
408. امروز مباركست فالم
409. تا خبر دارم از او بي خبر از خويشتنم
410. چشم كه بر تو مي كنم چشم حسود مي كنم
411. گر تيغ بركشد كه محبان همي زنم
412. آن دوست كه من دارم وان يار كه من دانم
413. آن نه رويست كه من وصف جمالش دانم
414. اگر دستم رسد روزى كه انصاف از تو بستانم
415. اى مرهم ريش و مونس جانم
416. بس كه در منظر تو حيرانم
417. سخن عشق تو بى آن كه برآيد به زبانم
418. گر دست دهد هزار جانم
419. مرا تا نقره باشد مي فشانم
420. ما همه چشميم و تو نور اى صنم
421. چون من به نفس خويشتن اين كار مي كنم
422. آن كس كه از او صبر محالست و سكونم
423. ز دستم بر نمي خيزد كه يك دم بى تو بنشينم
424. من از تو صبر ندارم كه بى تو بنشينم
425. منم يا رب در اين دولت كه روى يار مي بينم
426. دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمي بينم
427. من از اين جا به ملامت نروم
428. نه از چينم حكايت كن نه از روم
429. تو مپندار كز اين در به ملامت بروم
430. به تو مشغول و با تو همراهم
431. امشب آن نيست كه در خواب رود چشم نديم
432. ما دگر كس نگرفتيم به جاى تو نديم
433. ما به روى دوستان از بوستان آسوده ايم
434. ما در خلوت به روى خلق ببستيم
435. اى سروبالاى سهى كز صورت حال آگهى
436. عمرها در پى مقصود به جان گرديديم
437. بگذار تا مقابل روى تو بگذريم
438. ما دل دوستان به جان بخريم
439. ما گدايان خيل سلطانيم
440. كاش كان دلبر عيار كه من كشته اويم
441. عهد كرديم كه بى دوست به صحرا نرويم
442. گر غصه روزگار گويم
443. بكن چندان كه خواهى جور بر من
444. يا رب آن رويست يا برگ سمن
445. در وصف نيايد كه چه شيرين دهنست آن
446. اى كودك خوبروى حيران
447. برخيز كه مي رود زمستان
448. خوشا و خرما وقت حبيبان
449. چه خوشست بوى عشق از نفس نيازمندان
450. بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران
451. دو چشم مست ميگونت ببرد آرام هشياران
452. فراق دوستانش باد و ياران
453. سخت به ذوق مي دهد باد ز بوستان نشان
454. ديگر به كجا مي رود اين سرو خرامان
455. خفته خبر ندارد سر بر كنار جانان
456. ما نتوانيم و عشق پنجه درانداختن
457. چند بشايد به صبر ديده فرودوختن
458. گر متصور شدى با تو درآميختن
459. نبايستى هم اول مهر بستن
460. خلاف دوستى كردن به ترك دوستان گفتن
461. سهل باشد به ترك جان گفتن
462. طوطى نگويد از تو دلاويزتر سخن
463. چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
464. دست با سرو روان چون نرسد در گردن
465. ميان باغ حرامست بى تو گرديدن
466. تا كى اى جان اثر وصل تو نتوان ديدن
467. آخر نگهى به سوى ما كن
468. چشم اگر با دوست دارى گوش با دشمن مكن
469. گواهى امينست بر درد من
470. اى روى تو راحت دل من
471. وه كه جدا نمي شود نقش تو از خيال من
472. اى به ديدار تو روشن چشم عالم بين من
473. دى به چمن برگذشت سرو سخنگوى من
474. نشان بخت بلندست و طالع ميمون
475. بهست آن يا زنخ يا سيب سيمين
476. صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از يمين
477. چه روى و موى و بناگوش و خط و خالست اين
478. اى چشم تو دلفريب و جادو
479. من از دست كمانداران ابرو
480. گفتم به عقل پاى برآرم ز بند او
481. صيد بيابان عشق چون بخورد تير او
482. هر كه به خويشتن رود ره نبرد به سوى او
483. راستى گويم به سروى ماند اين بالاى تو
484. بيا كه در غم عشقت مشوشم بى تو
485. اى طراوت برده از فردوس اعلا روى تو
486. آن سرو ناز بين كه چه خوش مي رود به راه
487. پنجه با ساعد سيمين كه نيندازى به
488. اى كه شمشير جفا بر سر ما آخته اى
489. اى رخ چون آينه افروخته
490. اى كه ز ديده غايبى در دل ما نشسته اى
491. حناست آن كه ناخن دلبند رشته اى
492. اى باغ حسن چون تو نهالى نيافته
493. سرمست بتى لطيف ساده
494. اى يار جفاكرده پيوندبريده
495. مي برزند ز مشرق شمع فلك زبانه
496. اى صورتت ز گوهر معنى خزينه اى
497. خلاف سرو را روزى خرامان سوى بستان آى
498. قيمت گل برود چون تو به گلزار آيى
499. خرم آن روز كه چون گل به چمن بازآيى
500. تا كيم انتظار فرمايى
501. تو از هر در كه بازآيى بدين خوبى و زيبايى
502. تو با اين لطف طبع و دلربايى
503. تو پرى زاده ندانم ز كجا مي آيى
504. چه رويست آن كه ديدارش ببرد از من شكيبايى
505. خبرت خرابتر كرد جراحت جدايى
506. دريچه اى ز بهشتش به روى بگشايى
507. گرم راحت رسانى ور گزايى
508. مشتاق توام با همه جورى و جفايى
509. من ندانستم از اول كه تو بى مهر و وفايى
510. نه من تنها گرفتارم به دام زلف زيبايى
511. هر كس به تماشايى رفتند به صحرايى
512. همه چشميم تا برون آيى
513. اى ولوله عشق تو بر هر سر كويى
514. اى خسته دلم در خم چوگان تو گويى
515. چه جرم رفت كه با ما سخن نمي گويى
516. كدام كس به تو ماند كه گويمت كه چنويى
517. اى حسن خط از دفتر اخلاق تو بابى
518. تو خون خلق بريزى و روى درتابى
519. سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابى
520. كه دست تشنه مي گيرد به آبى
521. سل المصانع ركبا تهيم فى الفلوات
522. تو هيچ عهد نبستى كه عاقبت نشكستى
523. همه عمر برندارم سر از اين خمار مستى
524. يارا قدحى پر كن از آن داروى مستى
525. اگر مانند رخسارت گلى در بوستانستى
526. تعالى الله چه رويست آن كه گويى آفتابستى
527. اى باد كه بر خاك در دوست گذشتى
528. ياد مي دارى كه با من جنگ در سر داشتى
529. سست پيمانا به يك ره دل ز ما برداشتى
530. نديدمت كه بكردى وفا بدان چه بگفتى
531. اى از بهشت جزوى و از رحمت آيتى
532. چون خراباتى نباشد زاهدى
533. اى باد بامدادى خوش مي روى به شادى
534. ديدى كه وفا به جا نياوردى
535. مپرس از من كه هيچم ياد كردى
536. مكن سرگشته آن دل را كه دست آموز غم كردى
537. چه باز در دلت آمد كه مهر بركندى
538. گفتم آهن دلى كنم چندى
539. نگارا وقت آن آمد كه دل با مهر پيوندى
540. خلاف شرط محبت چه مصلحت ديدى
541. مگر دگر سخن دشمنان نيوشيدى
542. آخر نگاهى بازكن وقتى كه بر ما بگذرى
543. اى برق اگر به گوشه آن بام بگذرى
544. اى كه بر دوستان همي گذرى
545. بخت آيينه ندارم كه در او مي نگرى
546. جور بر من مي پسندد دلبرى
547. خانه صاحب نظران مي برى
548. دانى چه گفت مرا آن بلبل سحرى
549. دانمت آستين چرا پيش جمال مي برى
550. ديدم امروز بر زمين قمرى
551. رفتى و همچنان به خيال من اندرى
552. روى گشاده اى صنم طاقت خلق مي برى
553. سرو بستانى تو يا مه يا پرى
554. كس درنيامدست بدين خوبى از درى
555. گر برود به هر قدم در ره ديدنت سرى
556. گر كنم در سر وفات سرى
557. هرگز اين صورت كند صورتگرى
558. هر نوبتم كه در نظر اى ماه بگذرى
559. چونست حال بستان اى باد نوبهارى
560. خبر از عيش ندارد كه ندارد يارى
561. خوش بود يارى و يارى بر كنار سبزه زارى
562. دو چشم مست تو برداشت رسم هشيارى
563. عمرى به بوى يارى كرديم انتظارى
564. مرا دليست گرفتار عشق دلدارى
565. من از تو روى نپيچم گرم بيازارى
566. نه تو گفتى كه به جاى آرم و گفتم كه نيارى
567. اگر به تحفه جانان هزار جان آرى
568. كس از اين نمك ندارد كه تو اى غلام دارى
569. حديث يا شكرست آن كه در دهان دارى
570. هرگز نبود سرو به بالا كه تو دارى
571. تو اگر به حسن دعوى بكنى گواه دارى
572. اين چه رفتارست كاراميدن از من مي برى
573. تو در كمند نيفتاده اى و معذورى
574. ما بى تو به دل برنزديم آب صبورى
575. هر سلطنت كه خواهى مي كن كه دلپذيرى
576. اگر گلاله مشكين ز رخ براندازى
577. اميدوارم اگر صد رهم بيندازى
578. تو خود به صحبت امثال ما نپردازى
579. تا كى اى آتش سودا به سرم برخيزى
580. گر درون سوخته اى با تو برآرد نفسى
581. همي زنم نفس سرد بر اميد كسى
582. يار گرفته ام بسى چون تو نديده ام كسى
583. ما سپر انداختيم گر تو كمان مي كشى
584. هرگز آن دل بنميرد كه تو جانش باشى
585. اگر تو پرده بر اين زلف و رخ نمي پوشى
586. به پايان آمد اين دفتر حكايت همچنان باقى
587. به قلم راست نيايد صفت مشتاقى
588. عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقى
589. دل ديوانگيم هست و سر ناباكى
590. عشق جانان در جهان هرگز نبودى كاشكى
591. سخت زيبا مي روى يك بارگى
592. روى بپوش اى قمر خانگى
593. بسم از هوا گرفتن كه پرى نماند و بالى
594. ترحم ذلتى يا ذا المعالى
595. هرگز حسد نبردم بر منصبى و مالى
596. مرا تو جان عزيزى و يار محترمى
597. بسيار سفر بايد تا پخته شود خامى
598. تو كدامى و چه نامى كه چنين خوب خرامى
599. چون تنگ نباشد دل مسكين حمامى
600. صاحب نظر نباشد دربند نيك نامى
601. اى دريغا گر شبى در بر خرابت ديدمى
602. آسوده خاطرم كه تو در خاطر منى
603. اگر تو ميل محبت كنى و گر نكنى
604. زنده بى دوست خفته در وطنى
605. سروقدى ميان انجمنى
606. كس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منى
607. من چرا دل به تو دادم كه دلم مي شكنى
608. اى سرو حديقه معانى
609. بر آنم گر تو بازآيى كه در پايت كنم جانى
610. بنده ام گر به لطف مي خوانى
611. بهار آمد كه هر ساعت رود خاطر به بستانى
612. جمعى كه تو در ميان ايشانى
613. ذوقى چنان ندارد بى دوست زندگانى
614. كبر يك سو نه اگر شاهد درويشانى
615. ندانمت به حقيقت كه در جهان به كه مانى
616. نگويم آب و گلست آن وجود روحانى
617. نه طريق دوستانست و نه شرط مهربانى
618. همه كس را تن و اندام و جمالست و جوانى
619. چرا به سركشى از من عنان بگردانى
620. فرخ صباح آن كه تو بر وى نظر كنى
621. سرو ايستاده به چو تو رفتار مي كنى
622. چشم رضا و مرحمت بر همه باز مي كنى
623. ديدار مي نمايى و پرهيز مي كنى
624. روزى به زنخدانت گفتم به سيمينى
625. شبست و شاهد و شمع و شراب و شيرينى
626. امروز چنانى اى پرى روى
627. خواهم اندر پايش افتادن چو گوى
628. تا كى روم از عشق تو شوريده به هر سوى
629. گلست آن ياسمن يا ماه يا روى
630. مرحبا اى نسيم عنبربوى
631. وقت آن آمد كه خوش باشد كنار سبزه جوى
632. سرو سيمينا به صحرا مي روى
633. اى باد صبحدم خبر دلستان بگوى
634. اى كه به حسن قامتت سرو نديده ام سهى
635. اگرم حيات بخشى و گرم هلاك خواهى
636. نشنيده ام كه ماهى بر سر نهد كلاهى
637. ندانم از من خسته جگر چه مي خواهى