غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • كسى كه روى تو ديدست حال من داند
    مگر تو روى بپوشى و گر نه ممكن نيست
    هر آفريده كه چشمش بر آن جمال افتاد
    اگر به دست كند باغبان چنين سروى
    چه روزها به شب آورد جان منتظرم
    به چند حيله شبى در فراق روز كنم
    جفا و سلطنتت مي رسد ولى مپسند
    به دست رحمتم از خاك آستان بردار
    چه حاجتست به شمشير قتل عاشق را پيام اهل دلست اين خبر كه سعدى داد
    پيام اهل دلست اين خبر كه سعدى داد



  • كه هر كه دل به تو پرداخت صبر نتواند
    كه آدمى كه تو بيند نظر بپوشاند
    دلش ببخشد و بر جانت آفرين خواند
    چه جاى چشمه كه بر چشم هات بنشاند
    به بوى آن كه شبى با تو روز گرداند
    و گر نبينمت آن روز هم به شب ماند
    كه گر سوار براند پياده درماند
    كه گر بيفكنيم كس به هيچ نستاند
    حدي دوست بگويش كه جان برافشاند نه هر كه گوش كند معنى سخن داند
    نه هر كه گوش كند معنى سخن داند


/ 670