غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابى
    به چه دير ماندى اى صبح كه جان من برآمد
    نفس خروس بگرفت كه نوبتى بخواند
    نفحات صبح دانى ز چه روى دوست دارم
    سرم از خداى خواهد كه به پايش اندرافتد
    دل من نه مرد آنست كه با غمش برآيد
    نه چنان گناهكارم كه به دشمنم سپارى
    دل همچو سنگت اى دوست به آب چشم سعدى برو اى گداى مسكين و درى دگر طلب كن
    برو اى گداى مسكين و درى دگر طلب كن



  • چه خيال ها گذر كرد و گذر نكرد خوابى
    بزه كردى و نكردند مذنان وابى
    همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابى
    كه به روى دوست ماند كه برافكند نقابى
    كه در آب مرده بهتر كه در آرزوى آبى
    مگسى كجا تواند كه بيفكند عقابى
    تو به دست خويش فرماى اگرم كنى عذابى
    عجبست اگر نگردد كه بگردد آسيابى كه هزار بار گفتى و نيامدت جوابى
    كه هزار بار گفتى و نيامدت جوابى


/ 670