غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • رفتى و همچنان به خيال من اندرى
    فكرم به منتهاى جمالت نمي رسد
    مه بر زمين نرفت و پرى ديده برنداشت
    تو خود فرشته اى نه از اين گل سرشته اى
    ما را شكايتى ز تو گر هست هم به توست
    با دوست كنج فقر بهشتست و بوستان
    تا دوست در كنار نباشد به كام دل
    گر چشم در سرت كنم از گريه باك نيست
    چندان كه جهد بود دويديم در طلب سعدى به وصل دوست چو دستت نمي رسد
    سعدى به وصل دوست چو دستت نمي رسد



  • گويى كه در برابر چشمم مصورى
    كز هر چه در خيال من آمد نكوترى
    تا ظن برم كه روى تو ماست يا پرى
    گر خلق از آب و خاك تو از مشك و عنبرى
    كز تو به ديگران نتوان برد داورى
    بى دوست خاك بر سر جاه و توانگرى
    از هيچ نعمتى نتوانى كه برخورى
    زيرا كه تو عزيزتر از چشم در سرى
    كوشش چه سود چون نكند بخت ياورى بارى به ياد دوست زمانى به سر برى
    بارى به ياد دوست زمانى به سر برى


/ 670