غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • بيا بيا كه مرا با تو ماجرايى هست
    روا بود كه چنين بي حساب دل ببرى
    توانگران را عيبى نباشد ار وقتى
    به كام دشمن و بيگانه رفت چندين روز
    كسى نماند كه بر درد من نبخشايد
    هزار نوبت اگر خاطرم بشورانى
    به دود آتش ماخوليا دماغ بسوخت
    به كام دل نرسيديم و جان به حلق رسيد به جان دوست كه در اعتقاد سعدى نيست
    به جان دوست كه در اعتقاد سعدى نيست



  • بگوى اگر گنهى رفت و گر خطايى هست
    مكن كه مظلمه خلق را جزايى هست
    نظر كنند كه در كوى ما گدايى هست
    ز دوستان نشنيدم كه آشنايى هست
    كسى نگفت كه بيرون از اين دوايى هست
    از اين طرف كه منم همچنان صفايى هست
    هنوز جهل مصور كه كيميايى هست
    و گر به كام رسد همچنان رجايى هست كه در جهان بجز از كوى دوست جايى هست
    كه در جهان بجز از كوى دوست جايى هست


/ 670