غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • من اندر خود نمي يابم كه روى از دوست برتابم
    تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقى
    بيا اى لعبت ساقى نگويم چند پيمانه
    مرا روى تو محرابست در شهر مسلمانان
    مرا از دنيى و عقبى همينم بود و ديگر نه
    سر از بيچارگى گفتم نهم شوريده در عالم
    نگفتى بي وفا يارا كه دلدارى كنى ما را
    زمستانست و بى برگى بيا اى باد نوروزم حيات سعدى آن باشد كه بر خاك درت ميرد
    حيات سعدى آن باشد كه بر خاك درت ميرد



  • بدار اى دوست دست از من كه طاقت رفت و پايابم
    و گر جانم دريغ آيد نه مشتاقم كه كذابم
    كه گر جيحون بپيمايى نخواهى يافت سيرابم
    و گر جنگ مغل باشد نگردانى ز محرابم
    كه پيش از رفتن از دنيا دمى با دوست دريابم
    دگر ره پاى مي بندد وفاى عهد اصحابم
    الا ار دست مي گيرى بيا كز سر گذشت آبم
    بيابانست و تاريكى بيا اى قرص مهتابم درى ديگر نمي دانم مكن محروم از اين بابم
    درى ديگر نمي دانم مكن محروم از اين بابم


/ 670