غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • از هر چه مي رود سخن دوست خوشترست
    هرگز وجود حاضر غايب شنيده اى
    شاهد كه در ميان نبود شمع گو بمير
    ابناى روزگار به صحرا روند و باغ
    جان مي روم كه در قدم اندازمش ز شوق
    كاش آن به خشم رفته ما آشتى كنان
    جانا دلم چو عود بر آتش بسوختى
    شب هاى بى توام شب گورست در خيال
    گيسوت عنبرينه گردن تمام بود
    سعدى خيال بيهده بستى اميد وصل زنهار از اين اميد درازت كه در دلست
    زنهار از اين اميد درازت كه در دلست



  • پيغام آشنا نفس روح پرورست
    من در ميان جمع و دلم جاى ديگرست
    چون هست اگر چراغ نباشد منورست
    صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبرست
    درمانده ام هنوز كه نزلى محقرست
    بازآمدى كه ديده مشتاق بر درست
    وين دم كه مي زنم ز غمت دود مجمرست
    ور بى تو بامداد كنم روز محشرست
    معشوق خوبروى چه محتاج زيورست
    هجرت بكشت و وصل هنوزت مصورست هيهات از اين خيال محالت كه در سرست
    هيهات از اين خيال محالت كه در سرست


/ 670