غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • سر جانان ندارد هر كه او را خوف جان باشد
    مغيلان چيست تا حاجى عنان از كعبه برپيچد
    ندارد با تو بازارى مگر شوريده اسرارى
    پرى رويا چرا پنهان شوى از مردم چشمم
    نخواهم رفتن از دنيا مگر در پاى ديوارت
    گر از راى تو برگردم بخيل و ناجوانمردم
    به درياى غمت غرقم گريزان از همه خلقم
    خلايق در تو حيرانند و جاى حيرتست الحق
    ميانت را و مويت را اگر صد ره بپيمايى
    به شمشير از تو نتوانم كه روى دل بگردانم چو فرهاد از جهان بيرون به تلخى مي رود سعدى
    چو فرهاد از جهان بيرون به تلخى مي رود سعدى



  • به جان گر صحبت جانان برآيد رايگان باشد
    خسك در راه مشتاقان بساط پرنيان باشد
    كه مهرش در ميان جان و مهرش بر دهان باشد
    پرى را خاصيت آنست كز مردم نهان باشد
    كه تا در وقت جان دادن سرم بر آستان باشد
    روان از من تمنا كن كه فرمانت روان باشد
    گريزد دشمن از دشمن كه تيرش در كمان باشد
    كه مه را بر زمين بينند و مه بر آسمان باشد
    ميانت كمتر از مويى و مويت تا ميان باشد
    و گر ميلم كشى در چشم ميلم همچنان باشد وليكن شور شيرينش بماند تا جهان باشد
    وليكن شور شيرينش بماند تا جهان باشد


/ 670