اى كه به حسن قامتت سرو نديده ام سهى جور بكن كه حاكمان جور كنند بر رهى از نظرت كجا رود ور برود تو همرهى شايد اگر نظر كنى اى كه ز دردم آگهى سعدى و عمر و زيد را هيچ محل نمي نهى
سعدى و عمر و زيد را هيچ محل نمي نهى
گر همه دشمنى كنى از همه دوستان بهى شير كه پايبند شد تن بدهد به روبهى رفت و رها نمي كنى آمد و ره نمي دهى ور نكنى ار كند دود دل سحرگهى وين همه لاف مي زنيم از دهل ميان تهى
وين همه لاف مي زنيم از دهل ميان تهى