غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • آن كيست كاندر رفتنش صبر از دل ما مي برد
    شيراز مشكين مي كند چون ناف آهوى ختن
    من پاس دارم تا به روز امشب به جاى پاسبان
    برتاس در بر مي كنم يك لحظه بى اندام او
    بسيار مي گفتم كه دل با كس نپيوندم ولى
    دل برد و تن درداده ام ور مي كشد استاده ام
    چون حلقه در گوشم كند هر روز لطفش وعده اى
    حاجت به تركى نيستش تا در كمند آرد دلى
    هر كو نصيحت مي كند در روزگار حسن او وصفش نداند كرد كس درياى شيرينست و بس
    وصفش نداند كرد كس درياى شيرينست و بس



  • ترك از خراسان آمدست از پارس يغما مي برد
    گر باد نوروز از سرش بويى به صحرا مي برد
    كان چشم خواب آلوده خواب از ديده ما مي برد
    چون خارپشتم گوييا سوزن در اعضا مي برد
    ديدار خوبان اختيار از دست دانا مي برد
    كخر نداند بيش از اين يا مي كشد يا مي برد
    ديگر چو شب نزديك شد چون زلف در پا مي برد
    من خود به رغبت در كمند افتاده ام تا مي برد
    ديوانگان عشق را ديگر به سودا مي برد سعدى كه شوخى مي كند گوهر به دريا مي برد
    سعدى كه شوخى مي كند گوهر به دريا مي برد


/ 670