نه خود اندر زمين نظير تو نيست ندهم دل به قد و قامت سرو در همه شهر اى كمان ابرو دل مردم دگر كسى نبرد گر بگيرى نظير من چه كنم ظاهر آنست كان دل چو حديد همه عالم به عشقبازى رفت
همه عالم به عشقبازى رفت
كه قمر چون رخ منير تو نيست كه چو بالاى دلپذير تو نيست كس ندانم كه صيد تير تو نيست كه دلى نيست كان اسير تو نيست گر مرا در جهان نظير تو نيست درخور صدر چون حرير تو نيست نام سعدى كه در ضمير تو نيست
نام سعدى كه در ضمير تو نيست