غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • تا كى اى جان ار وصل تو نتوان ديدن
    بر سر كوى تو گر خوى تو اين خواهد بود
    عقل بى خويشتن از عشق تو ديدن تا چند
    تن به زير قدمت خاك توان كرد وليك
    هر شبم زلف سياه تو نمايند به خواب
    با وجود رخ و بالاى تو كوته نظريست
    گر بر اين چاه زنخدان تو ره بردى خضر
    هر دل سوخته كاندر خم زلف تو فتاد
    آن چه از نرگس مخمور تو در چشم منست سعديا حسرت بيهوده مخور دانى چيست
    سعديا حسرت بيهوده مخور دانى چيست



  • كه ندارد دل من طاقت هجران ديدن
    دل نهادم به جفاهاى فراوان ديدن
    خويشتن بي دل و دل بى سر و سامان ديدن
    گرد بر گوشه نعلين تو نتوان ديدن
    تا چه آيد به من از خواب پريشان ديدن
    در گلستان شدن و سرو خرامان ديدن
    بى نياز آمدى از چشمه حيوان ديدن
    گوى از آن به نتوان در خم چوگان ديدن
    برنخيزد به گل و لاله و ريحان ديدن چاره كار تو جان دادن و جانان ديدن
    چاره كار تو جان دادن و جانان ديدن


/ 670