غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • سروى چو تو مي بايد تا باغ بيارايد
    در عقل نمي گنجد در وهم نمي آيد
    چندان دل مشتاقان بربود لب لعلت
    هر كس سر سودايى دارند و تمنايى
    گر سر برود قطعا در پاى نگارينش
    حقا كه مرا دنيا بى دوست نمي بايد
    سرهاست در اين سودا چون حلقه زنان بر در
    ترسم نكند ليلى هرگز به وفا ميلى
    بر خسته نبخشايد آن سركش سنگين دل
    ساقى بده و بستان داد طرب از دنيا گويند چرا سعدى از عشق نپرهيزد
    گويند چرا سعدى از عشق نپرهيزد



  • ور در همه باغستان سروى نبود شايد
    كز تخم بنى آدم فرزند پرى زايد
    كاندر همه شهر اكنون دل نيست كه بربايد
    من بنده فرمانم تا دوست چه فرمايد
    سهلست ولى ترسم كو دست نيالايد
    با تفرقه خاطر دنيا به چه كار آيد
    تا بخت بلند اين در بر روى كه بگشايد
    تا خون دل مجنون از ديده نپالايد
    باشد كه چو بازآيد بر كشته ببخشايد
    كاين عمر نمي ماند و اين عهد نمي پايد من مستم از اين معنى هشيار سرى بايد
    من مستم از اين معنى هشيار سرى بايد


/ 670