غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • چه فتنه بود كه حسن تو در جهان انداخت
    بلاى غمزه نامهربان خون خوارت
    ز عقل و عافيت آن روز بر كران ماندم
    نه باغ ماند و نه بستان كه سرو قامت تو
    تو دوستى كن و از ديده مفكنم زنهار
    به چشم هاى تو كان چشم كز تو برگيرند همين حكايت روزى به دوستان برسد
    همين حكايت روزى به دوستان برسد



  • كه يك دم از تو نظر بر نمي توان انداخت
    چه خون كه در دل ياران مهربان انداخت
    كه روزگار حدي تو در ميان انداخت
    برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
    كه دشمنم ز براى تو در زبان انداخت
    دريغ باشد بر ماه آسمان انداخت كه سعدى از پى جانان برفت و جان انداخت
    كه سعدى از پى جانان برفت و جان انداخت


/ 670