غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • آن سرو كه گويند به بالاى تو ماند
    دنبال تو بودن گنه از جانب ما نيست
    زنهار كه چون مي گذرى بر سر مجروح
    بخت آن نكند با من سرگشته كه يك روز
    هر كو سر پيوند تو دارد به حقيقت
    امروز چه دانى تو كه در آتش و آبم
    آنان كه ندانند پريشانى مشتاق
    گل را همه كس دست گرفتند و نخوانند
    هر ساعتى اين فتنه نوخاسته از جاى
    در حسرت آنم كه سر و مال به يك بار سعدى تو در اين بند بميرى و نداند
    سعدى تو در اين بند بميرى و نداند



  • هرگز قدمى پيش تو رفتن نتواند
    با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
    وز وى خبرت نيست كه چون مي گذراند
    همخانه من باشى و همسايه نداند
    دست از همه چيز و همه كس درگسلاند
    چون خاك شوم باد به گوشت برساند
    گويند كه ناليدن بلبل به چه ماند
    بلبل نتوانست كه فرياد نخواند
    برخيزد و خلقى متحير بنشاند
    در دامنش افشانم و دامن نفشاند فرياد بكن يا بكشد يا برهاند
    فرياد بكن يا بكشد يا برهاند


/ 670