اى روى تو راحت دل من آبيست محبت تو گويى شادم به تو مرحبا و اهلا با تو همه برگ ها مهياست گويى كه نشسته اى شب و روز گفتم كه مگر نهان بماند بعد از تو هزار نوبت افسوس هر جا كه حكايتى و جمعى گر تيغ زند به دست سيمين كس را به قصاص من مگيريد
كس را به قصاص من مگيريد
چشم تو چراغ منزل من كميخته اند با گل من اى بخت سعيد مقبل من بى تو همه هيچ حاصل من هر جا كه تويى مقابل من آنچ از غم توست بر دل من بر دور حيات باطل من هنگامه توست و محفل من تا خون چكد از مفاصل من كز من بحلست قاتل من
كز من بحلست قاتل من