غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • چون خراباتى نباشد زاهدى
    محتسب گو تا ببيند روى دوست
    چون من آب زندگانى يافتم
    آن چه ما را در دلست از سوز عشق
    دوستان گيرند و دلداران وليك
    از تو روحانيترم در پيش دل
    خانه اى در كوى درويشان بگير
    گر دلى دارى و دلبنديت نيست
    گر به خدمت قايمى خواهى منم سعديا گر روزگارت مي كشد
    سعديا گر روزگارت مي كشد



  • كش به شب از در درآيد شاهدى
    همچو محرابى و من چون عابدى
    غم نباشد گر بميرد حاسدى
    مي نشايد گفت با هر باردى
    مهربان نشناسد الا واحدى
    نگذرد شب هاى خلوت واردى
    تا نماند در محلت زاهدى
    پس چه فرق از ناطقى تا جامدى
    ور نمي خواهى به حسرت قاعدى گو بكش بر دست سيمين ساعدى
    گو بكش بر دست سيمين ساعدى


/ 670