غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

مصلح الدین سعدی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • شايد اين طلعت ميمون كه به فالش دارند
    كه در آفاق چنين روى دگر نتوان ديد
    عجب از دام غمش گر بجهد مرغ دلى
    نازنينى كه سر اندر قدمش بايد باخت
    غالب آنست كه مرغى چو به دامى افتاد
    عشق ليلى نه به اندازه هر مجنونيست
    دوستى با تو حرامست كه چشمان كشت
    خرما دور وصالى و خوشا درد دلى حال سعدى تو ندانى كه تو را دردى نيست
    حال سعدى تو ندانى كه تو را دردى نيست



  • در دل انديشه و در ديده خيالش دارند
    يا مگر آينه در پيش جمالش دارند
    اين همه ميل كه با دانه خالش دارند
    نه حريفى كه توقع به وصالش دارند
    تا به جايى نرود بى پر و بالش دارند
    مگر آنان كه سر ناز و دلالش دارند
    خون عشاق بريزند و حلالش دارند
    كه به معشوق توان گفت و مجالش دارند دردمندان خبر از صورت حالش دارند
    دردمندان خبر از صورت حالش دارند


/ 670