فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با يكديگر با بيانى جالب توضيح داده است . ايشان مى نويسد:

(مـطـلب عـجـيبى كه از اين داستان استفاده مى شود، رعايت ادبى است كه موسى عليه السلام در مـقـابل استادش حضرت خضر (ع ) نموده و اين آيات آن را حكايت كرده است ، با اينكه موسى (ع ) كـليـم الله و يـكى از انبياى اولوالعزم و آورنده تورات بوده ، با اين وجود در برابر يك نفر كه مى خواهد چيزى به او بياموزد، چقدر رعايت ادب كرده است !

از هـمـان آغـاز بـرنـامـه تـا بـه آخـر، سـخـنـش سـرشـار از ادب و تـواضـع اسـت . مـثـلاً از همان اول تـقـاضـاى هـمـراهـى با او را به صورت امر بيان نكرد. بلكه به صورت استفهام آورده و گفت :آيا مى توانم تو را پيروى كنم ؟ دوم ايـنـكـه ، هـمـراهـى بـا او را بـه مـصـاحـبت و همراهى نخواند، بلكه آن را به صورت متابعت وپيروى تعبير كرد.

سـوم ايـنكه پيروى خود را مشروط به تعليم نكرد و نگفت من تو را پيروى مى كنم به شرطى كه مراتعليم كنى ،بلكه گفت :تو را پيروى مى كنم باشد كه مراتعليم كنى .

چهارم اينكه ، بطور رسمى خود را شاگرد او خواند.

پـنـجم اينكه ، علم او را تعظيم كرده به مبدئى نامعلوم نسبت داد، و به اسم و صفت معينّش نكرد، بلكه گفت :(از آنچه تعليم داده شده اى ) و نگفت (از آنچه مى دانى ).

شـشـم ايـنـكـه ، عـلم او را بـه صـفـت (رشـد) مـدح كـرد و فـهـمـانـد كـه عـلم او رشد است . (نه جهل مركب و ضلالت ).

هـفـتـم ، آنـچـه را كـه خضر به او تعليم مى دهد، پاره اى از علم خضر خواند نه همه آن و گفت :(پـاره اى از آنـچـه تعليم داده شدى ، مرا تعليم دهى ) و نگفت (آنچه تعليم داده شدى به من تعليم دهى ) هـشـتـم ايـنـكه ، دستورات خضر را امر او ناميد و خود را در صورت مخالفت عاصى و نافرمان او خواند و به اين وسيله شاءن استاد خود را بالا برد.

نـهـم ايـنـكـه ، وعده اى كه داد، وعده صريح نبود و نگفت :من صبر مى كنم ، بلكه گفت :ان شاء الله مرا صابر خواهى يافت و نيز نسبت به خدا رعايت ادب نموده ، ان شاءالله آورد.

خـضـر عـليـه السلام نيز رعايت ادب را نموده ، اول آنكه با صراحت او را ردّ نكرد، بلكه بطور اشاره ، گفت كه :تو توانايى ، تحمّل ديدن كارهاى مرا ندارى .

دوم آنـكه وقتى موسى (ع ) وعده داد كه مخالفت نكند، امر به پيروى نكرد و نگفت :(خيلى خوب بيا) بلكه او راآزاد گذاشت تااگر خواست بيايد و فرمود:

(فَاِنِ اتَّبَعْتَنى ) اگر مرا پيروى كردى .

سوم آنكه بطور مطلق او را از سؤ ال نهى نكرد، بلكه نهى خود را منوط به پيروى كرد و گفت :(اگـر بـنا داشتى پيرويم كنى نبايد از من چيزى بپرسى ) تا بفهماند كه نهى اش صرف پيشنهاد نيست بلكه پيروى او آن را اقتضا مى كند) (4)

3 - دوسـتـى اولاد

از آيـات ايـن داسـتـان بـر مى آيد كه خوف آن مى رفته است كه پدر و مادر آن نوجوان در اثر محبت شديدى كه به او داشته اند تحت تاءثير عقايد كافرانه او قرار گيرند و از عقيده توحيد دست بردارند.

(فَخَشينا اَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً) ترسيديم كه به طغيان و كفر دچارشان كند.

رحـمـت خـداوند شامل حال آنان شد واراده خدا بر آن قرار گرفت كه آن فرزند گمراه كننده را از آنان بگيرد و فرزندى نيكو برايشان جايگزين كند.

اين جريان هشدارى است به پدران و مادران كه مبادا محبت به فرزند، آنها را از جاده عدالت و دين خارج كند و تعصب فرزند، آنها را گمراه سازد.

4 ـ برخى از نكات تربيتى داستان خضر و موسى

الف ـ عـلم را بـايـسـتـى بـراى عـمـل آمـوخـت :در اين داستان حضرت موسى (ع ) به خضر(ع ) مى گويد:

/ 375