فرازهایی از قرآن نسخه متنی

1 ترجمه از تفسير نمونه ، ج 12، ص 485 ـ 500.

2 مجمع البيان ، ج 6، ص 481.

3 تفسير نمونه ، ج 12، ص 487.

4 الميزان ، مترجم ، ج 13، ص 476 ـ 477.

5 با استفاده از تفسير نمونه ، ج 12، ص 517، الميزان ،مترجم ، ج 13، ص 474.

6 تفسير نمونه ، ج 12، ص 517.

7 الميزان ، مترجم ، ج 12، ص 482 به نقل از تفسير فخر رازى ، ج 21، ص 162.

8 بـا اسـتـفـاده از تـفـسـيـر روح البـيـان ، شـيـخ اسماعيل حقّى ، ج 5، ص 287.

9 الميزان ، مترجم ، ج 13، ص 47، بااندكى تغيير.

10 اقتباس از تفسير نمونه ، ج 12،ص 559 - 564 بااندك تغيير.

11 تفسير نورالثقلين ، ج 3،ص 312.

12 همان مدرك .

13 همان مدرك .

14 همان مدرك ، ص 311.

15 فاطر، آيه 8.

16 انفال ، آيه 48.

17 تفسير نمونه ،ج 12،ص 566، تلخيص .

18 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 4-5، بااندك تغيير.

19 كهف ، آيه 35 ـ 36.

20 مجموعه ورّام ، ورام بن ابى فراس ، ج 1، ص 62، دارالتعارف ، بيروت .

21 فرقان ، آيه 63، هر گاه جاهلان به آنان خطاب كنند با سلام جواب دهند.

22 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 78 ـ 79،با اندك تغيير.

23 ر. ك . شرح باب حادى عشر، ص 39، مؤ سسه مطالعات اسلامى .

24 تفسير برهان ، ج 3، ص 192 - 193.

25 در قرآن لفظ (اَبْ) براى عمو استعمال شده است .

26 مريم ، آيه 49.

27 توبه ، آيه 114.

28 ابراهيم ، آيه 41.

29 الميزان ، مترجم ، ج 7، ص 230.

30 عنكبوت ، آيه 45.

31 ميزان الحكمة ، ج 5، ص 369.

32 بااستفاده از تفسير مجمع البيان ،ج 5 و 6، ص 526، بيروت .

33 الميزان ، مترجم ، ج 14،ص 127.

34 تفسيرنمونه ، ج 13، ص 119.

35 الميزان ، مترجم ، ج 14،ص 127.

36 تفسير روح المعانى ، ج 16،ص 147.

37 الميزان ، مترجم ، ج 14،ص 163.

38 فى ظلال القرآن ، ج 5، ص 460.

39 الميزان ، مترجم ، ج 14،ص 163.

40 اطيب البيان ، ج 9، ص 15.

41 نهج البلاغه ، حكمت 131.

42 برداشت از مستدرك الوسائل ، ج 5، ص 291.

43 تفسير كبير، فخر رازى ، ج 22، ص 25.

44 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 199، با اندك تغيير.

45 تـعـجـيلم براى اين بود كه تو راضى شوى (با استفاده از تفسير نمونه ، ج 13، ص 275).

46 تفسير نمونه ، ج 13، ص 212، با اندك تغيير.

47 فصّلت ، آيه 34 (با استفاده از الميزان ، مترجم ، ج 17، ص 594).

48 تفسير المراغى ، ج 8، ص 131.

49 ايـن بـخش از گفتار، فشرده اى است از تفسير المراغى ، ج 8، ص 31 و الكاشف ، ج 4، ص 564.

50 نازعات ، آيات ، 18 تا 19.

51 فى ظلال القرآن ، ج 5، ص 747، با اندك تغيير.

52 ما تَرى فى خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ (ملك ، آيه 3).

53 الميزان ، مترجم ، ج 19، ص 587.

54 نهج البلاغه ، خطبه 227.

55 با استفاده از الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 232.

56 بـرداشـت از المـيـزان ، مـتـرجـم ، ج 14، ص 251 و تـفـسـيـر المـراغى ، ج 6، ص 130 الكاشف ، ج 3، ص 380.

57 تفسيرنمونه ، ج 13، ص 253.

58 تفسير المراغى ، ج 6، ص 130.

59 با استفاده از تفسير نمونه ، ج 14، ص 245.

60 لغت نامه دهخدا، ج 19، ص 747 با اندك تغيير.

61 قاموس قرآن ، ج 7، ص 145.

62 بقره ، آيه 146.

63 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 262 و 264 اقتباس . در آيه 15 سوره اسراء و آيه 105 مائده اهتداء در معناى مقابل ضلالت استعمال شده است .

64 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 264 اقتباس . علامه طباطبايى بعد از اين بيان مى نويسد (از صـريـح عـمـوم داسـتـانـهـاى بـنـى اسـرائيـل كـه قـرآن كـريـم آنـهـا را نـقـل كرده بر مى آيد كه بنى اسرائيل با اينكه به خدا ايمان داشتند و رسالت موسى و هارون را تـصـديـق كـرده بـودنـد، ولى در ولايـت آن دو بزرگوار يا متوقف بوده اند يا نظير متوقف ) (المـيـزان ، مـتـرجـم ، ج 14، ص 264) مـراجـعـه بـه داسـتـانـهـاى بـنـى اسرائيل در قرآن بيانگر اين ادعاست كه آنها فرمانهاى موسى و هارون را يا اطاعت نمى كردند و يا با ايرادهاى فراوان مى پذيرفتند.

65 تفسير صافى ، ج 2، ص 73.

66 با استفاده از تفسير نمونه ، ج 13، ص 267 ـ 268.

67 بـا اسـتـفـاده از تـفـسـيـر نـمونه ، ج 13، ص 282 و ج 6، ص 375و ترجمه الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 270.

68 ميزان الحكمه ، ج 7، ص 232.

69 ميزان الحكمه ، ج 1، ص 304.

70 با استفاده از تفسير نمونه ، ج 13، ص 282 و مجمع البيان ، مترجم ، ج 16، ص 68.

71 ميزان الحكمه ، ج 6، ص 517.

72 با استفاده از الميزان ، مترجم ، ج 1، ص 237 ـ 264.

73 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 314 ـ 316، تلخيص .

74 همان مدرك .

75 با استفاده از تفسير نمونه ، ج 13، ص 330.

76 مجمع البيان ، ج 4، ص 7، چاپ جديد.

77 همان مدرك ، ج 4، ص 7، بيروت .

78 زلزال ، آيات 7 ـ 8.

79 ميزان الحكمة ، ج 2، ص 4 ـ 6، به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 73.

80 همان مدرك ، ص 412، به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 258.

81 همان مدرك ، ص 409.

82 عـلاّمـه طـبـاطـبـايـى مـى نـويـسد:مراد از (ناس ) جنس مردم است يعنى مجتمع بشرى كه بـيـشـتـر آنـان را در آن روز مـشـركـان تـشـكـيـل داده بـودنـد، نـه خـصـوص آنـهـا... در ايـنـجـا غافل بودن را به جامعه نسبت داده ، سپس افرادى را كه آن حكم شاملشان نيست ، استثنا كرده است و اين از آداب و روش قرآن كريم است . (ترجمه الميزان ، ج 14، ص 343).

83 ميزان الحكمة ، ج 2، ص 408.

84 مـؤ مـنـون ، آيـه 115- انـعـام ،آيـه 73- جـاثـيـه ، آيـه 22- مـلك ، آيـه 2- آل عمران ، آيه 191 - زاريات ، آيه 56 و ....

85 بااستفاده از الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 364، جامعه مدرسين .

86 مؤ منون ،آيه 115.

87 ايـن مـطلب ، اشاره به حديث قدسى :يَا ابْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الاَْشْيأَلاَِجْلِكَ وَخَلَقْتُكَ لاَِجْلى دارد ، به نقل از (سيرى در نهج البلاغه ، استاد شهيد مطهرى ، ص 316).

88 ذاريات ، آيه 56.

89 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 390.

90 تفسير نمونه ، ج 13، ص 394.

91 هـمـان مـدرك ، ص 395 بـه نـقـل از المـيـزان ذيل آيه .

92 همان مدرك ، ص 395.

93 شرح نهج البلاغه ، محمد تقى جعفرى ، ج 2، ص 112.

94 ر.ك . تفسير نمونه ، ج 13، ص 396.

95 ر.ك . همان مدرك ، ج 14، ص 509.

96 تفسير نمونه ، ج 15، ص 516.

97 همان مدرك ، ج 26، ص 17.

98 زمـيـن ، عـبـاس جـعـفـرى ، ص 48، انـتشارات گيتاشناسى ، جهت اطلاع بيشتر به تفسير نمونه ، ج 3، ص 400 ـ 401 رجوع كنيد.

99 تفسير نمونه ، ج 20، ص 289.

100 الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 394، جامعه مدرسين .

101 تفسير نمونه ، ج 18، ص 388.

102 ر.ك ، كلم الطيب ، سيد عبدالحسين طيب ، ص 713.

103 مفاتيح الجنان ، زيارت مطلقه اميرمؤ منان ، ص 593.

104 ر.ك .تفسير اطيب البيان ، سيد عبدالحسين طيب ، ج 9، ص 186.

105 ر.ك . كلم الطيب ، سيد عبدالحسين طيب ، ج 9، ص 713ـ714.

106 قرآن مجيد ، ترجمه عبدالمحمد آيتى .

107 قـتـاده گـويد :حضرت داوود اوّلين كسى بود كه زره ساخت . (روح المعانى ، ج 17، ص 77).

108 هود ، آيه 37.

109 سباء، آيات 10ـ11.

110 مجمع البيان ، ج 7 و 8 ، ص 381، بيروت .

111 روح البيان ، شيخ اسماعيل حقى ، ج 5، ص 509.

112 الميزان ، مترجم ، ج 17، ص 252ـ 253، تلخيص .

113 تفسير نمونه ، ج 13، ص 488.

114 با استفاده از الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 452 ـ 470.

115 با استفاده از الميزان ، مترجم ، ج 14، ص 457.

116 روزى كه پاره اى از آيات پروردگارت بيايد (روز مرگ يا روز مشاهده عذاب ) كسى كه از پيش ايمان نياورده يا در مدت ايمان خويش كار خيرى نكرده ، ايمان آوردنش سودش ندهد.