غزليات
1. چون نيست هيچ مردى در عشق يار ما را
2. ز زلفت زنده مي دارد صبا انفاس عيسى را
3. اى به عالم كرده پيدا راز پنهان مرا
4. گفتم اندر محنت و خوارى مرا
5. سوختى جانم چه مي سازى مرا
6. گر سير نشد تو را دل از ما
7. بار دگر شور آوريد اين پير درد آشام را
8. چون شدستى ز من جدا صنما
9. در دلم افتاد آتش ساقيا
10. در دلم بنشسته اى بيرون ميا
11. اى عجب دردى است دل را بس عجب
12. روز و شب چون غافلى از روز و شب
13. برقع از ماه برانداز امشب
14. چه شاهدى است كه با ماست در ميان امشب
15. سحرگاهى شدم سوى خرابات
16. تا درين زندان فانى زندگانى باشدت
17. زهى ماه در مهر سرو بلندت
18. دم مزن گر همدمى مي بايدت
19. بعدجوى از نفس سگ گر قرب جان مي بايدت
20. اى شكر خوشه چين گفتارت
21. تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت
22. عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت
23. آه هاى آتشينم پرده هاى شب بسوخت
24. دولت عاشقان هواى تو است
25. دلبرم در حسن طاق افتاده است
26. آن نه روى است ماه دو هفته است
27. تا كى از صومعه خمار كجاست
28. چون ز مرغ سحر فغان برخاست
29. دوش كان شمع نيكوان برخاست
30. اينت گم گشته دهانى كه توراست
31. چون مرا مجروح كردى گر كنى مرهم رواست
32. عاشقى و بى نوايى كار ماست
33. اين چه سوداست كز تو در سر ماست
34. راه عشق او كه اكسير بلاست
35. طرقوا يا عاشقان كين منزل جانان ماست
36. تا آفتاب روى تو مشكين نقاب بست
37. تو را در ره خراباتى خراب است
38. چون به اصل اصل در پيوسته بي تو جان توست
39. عزيزا هر دو عالم سايه ى توست
40. عقل مست لعل جان افزاى توست
41. قبله ى ذرات عالم روى توست
42. آنكه چندين نقش ازو برخاسته است
43. بيا كه قبله ى ما گوشه ى خرابات است
44. نداى غيب به جان تو مي رسد پيوست
45. لعل گلرنگت شكربار آمدست
46. چون كنم معشوق عيار آمدست
47. تا كه عشق تو حاصل افتادست
48. اين گره كز تو بر دل افتادست
49. مرا در عشق او كارى فتادست
50. ندانم تا چه كارم اوفتادست
51. مفشان سر زلف خويش سرمست
52. عزم آن دارم كه امشب نيم مست
53. دلى كز عشق جانان دردمند است
54. پى آن گير كاين ره پيش بردست
55. زان پيش كه بودها نبودست
56. ره عشاق راهى بي كنار است
57. آتش عشق تو در جان خوشتر است
58. لعلت از شهد و شكر نيكوتر است
59. آن دهان نيست كه تنگ شكر است
60. عشق را گوهر ز كانى ديگر است
61. ذره اى اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
62. مركب لنگ است و راه دور است
63. اگر تو عاشقى معشوق دور است
64. چه رخساره كه از بدر منير است
65. هر كه را ذره اى ازين سوز است
66. روى تو شمع آفتاب بس است
67. شمع رويت ختم زيبايى بس است
68. وشاقى اعجمى با دشنه در دست
69. نيم شبى سيم برم نيم مست
70. دوش ناگه آمد و در جان نشست
71. در سرم از عشقت اين سودا خوش است
72. چشم خوشش مست نيست ليك چو مستان خوش است
73. حسن تو رونق جهان بشكست
74. در دلم تا برق عشق او بجست
75. سر عشقت مشكلى بس مشكل است
76. ره ميخانه و مسجد كدام است
77. تا در تو خيال خاص و عام است
78. غم بسى دارم چه جاى صد غم است
79. درج لعلت دلگشاى مردم است
80. خاصيت عشقت كه برون از دو جهان است
81. هر شور وشرى كه در جهان است
82. تا چشم برندوزى از هرچه در جهان است
83. عشق تو قلاوز جهان است
84. تا عشق تودر ميان جان است
85. جهانى جان چو پروانه از آن است
86. همه عالم خروش و جوش از آن است
87. رهى كان ره نهان اندر نهان است
88. چون دلبر من سبز خط و پسته دهان است
89. كم شدن در كم شدن دين من است
90. عشق تو ز اختيار بيرون است
91. عشق جمال جانان درياى آتشين است
92. شير در كار عشق مسكين است
93. بت ترساى من مست شبانه است
94. هر كه درين ديرخانه مرد يگانه است
95. اى به وصفت گمشده هرجان كه هست
96. خراباتى است پر رندان سرمست
97. شادى به روزگار شناسندگان مست
98. بى تو از صد شاديم يك غم به است
99. نور ايمان از بياض روى اوست
100. شمع رويت را دلم پروانه اى است
101. گر جمله تويى همه جهان چيست
102. اى دلشده دلرباى من كيست
103. در عشق قرار بي قرارى است
104. طريق عشق جانا بى بلا نيست
105. سخن عشق جز اشارت نيست
106. عشق را اندر دو عالم هيچ پذرفتار نيست
107. هر كه درين درد گرفتار نيست
108. دل بگسل از جهان كه جهان پايدار نيست
109. از تو كارم همچو زر بايست نيست
110. اى دل ز جان در آى كه جانان پديد نيست
111. از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست
112. دل خون شد از توام خبر نيست
113. در ره عشاق نام و ننگ نيست
114. طمع وصل تو مجالم نيست
115. آفتاب رخ تو پنهان نيست
116. سرو چون قد خرامان تو نيست
117. هر دلى كز عشق تو آگاه نيست
118. كيست كه از عشق تو پرده ى او پاره نيست
119. در ده خبر است اين كه ز مه ده خبرى نيست
120. عشق جز بخشش خدايى نيست
121. آيينه ى تو سياه رويى است
122. زهى زيبا جمالى اين چه روى است
123. هر ديده كه بر تو يك نظر داشت
124. تاب روى تو آفتاب نداشت
125. درد دل من از حد و اندازه درگذشت
126. در عشق تو عقل سرنگون گشت
127. اى دلم مست چشمه ى نوشت
128. تا دل من راه جانان بازيافت
129. تا گل از ابر آب حيوان يافت
130. تا دل ز كمال تو نشان يافت
131. دل كمال از لعل ميگون تو يافت
132. پيشگاه عشق را پيشان كه يافت
133. خاك كويت هر دو عالم در نيافت
134. بس كه دل تشنه سوخت وز لبت آبى نيافت
135. هر دل كه ز عشق بى نشان رفت
136. دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت
137. آتش سوداى تو عالم جان در گرفت
138. گر نبودى در جهان امكان گفت
139. اى زلف تو دام و دانه خالت
140. اى آفتاب طفلى در سايه ى جمالت
141. اى بى نشان محض نشان از كه جويمت
142. اى چو چشم سوزن عيسى دهانت
143. اى مشك خطا خط سياهت
144. اى آفتاب سركش يك ذره خاك پايت
145. اى پرتو وجودت در عقل بى نهايت
146. رطل گران ده صبوح زانكه رسيده است صبح
147. صبح دم زد ساقيا هين الصبوح
148. كشتى عمر ما كنار افتاد
149. ژس روى تو بر نگين افتاد
150. گر هندوى زلفت ز درازى به ره افتاد
151. چون نظر بر روى جانان اوفتاد
152. چون لعل توام هزار جان داد
153. شرح لب لعلت به زبان مي نتوان داد
154. پير ما بار دگر روى به خمار نهاد
155. عشق تو پرده، صد هزار نهاد
156. هرچه دارم در ميان خواهم نهاد
157. دلم قوت كار مي برنتابد
158. دلم در عشق تو جان برنتابد
159. دل ز هواى تو يك زمان نشكيبد
160. هر آن دردى كه دلدارم فرستد
161. هر شب دل پر خونم بر خاك درت افتد
162. گر پرده ز خورشيد جمال تو برافتد
163. نه به كويم گذرت مي افتد
164. در زير بار عشقت هر توسنى چه سنجد
165. مرا با عشق تو جان درنگنجد
166. حديث عشق در دفتر نگنجد
167. جانا حديث حسنت در داستان نگنجد
168. جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد
169. اسرار تو در زبان نمي گنجد
170. تا زلف تو همچو مار مي پيچد
171. هر دل كه ز خويشتن فنا گردد
172. بودى كه ز خود نبود گردد
173. گر نكوييت بيشتر گردد
174. دلى كز عشق او ديوانه گردد
175. اگر دردت دواى جان نگردد
176. قد تو به آزادى بر سرو چمن خندد
177. عاشق تو جان مختصر كه پسندد
178. خطش مشك از زنخدان مى برآرد
179. خطى كان سرو بالا مي درآرد
180. صبح بر شب شتاب مي آرد
181. دل درد تو يادگار دارد
182. سر زلف تو بوى گلزار دارد
183. فرو رفتم به دريايى كه نه پاى و نه سر دارد
184. هر كه بر روى او نظر دارد
185. لب تو مردمى ديده دارد
186. بر در حق هر كه كار و بار ندارد
187. زين درد كسى خبر ندارد
188. دلى كز عشق جانان جان ندارد
189. اگر درمان كنم امكان ندارد
190. بار دگر پير ما رخت به خمار برد
191. آتش عشق آب كارم برد
192. عشق تو به سينه تاختن برد
193. نام وصلش به زبان نتوان برد
194. درد من از عشق تو درمان نبرد
195. هرچه نشان كنى تويي، راه نشان نمي برد
196. دم عيسى است كه با باد سحر مي گذرد
197. از كمان ابروش چون تير مژگان بگذرد
198. هر دل كه وصال تو طلب كرد
199. چون شراب عشق در دل كار كرد
200. بس نظر تيز كه تقدير كرد
201. تا دوست بر دلم در عالم فراز كرد
202. عشق تو مست جاودانم كرد
203. دست با تو در كمر خواهيم كرد
204. پشت بر روى جهان خواهيم كرد
205. ترسا بچه اى ناگه قصد دل و جانم كرد
206. زلف تو مرا بند دل و غارت جان كرد
207. هر كه را عشق تو سرگردان كرد
208. عزم خرابات بي قنا نتوان كرد
209. روى در زير زلف پنهان كرد
210. بى لعل لبت وصف شكر مي نتوان كرد
211. چون باد صبا سوى چمن تاختن آورد
212. خطت خورشيد را در دامن آورد
213. زين دم عيسى كه هر ساعت سحر مي آورد
214. چو طوطى خط او پر بر آورد
215. لوح چو سيمت خطى چو قير بر آورد
216. چو جان و دل ز مى عشق دوش جوش بر آورد
217. دل دست به كافرى بر آورد
218. خطى سبز از زنخدان مى بر آورد
219. زنده ى عشق تو آب زندگانى كى خورد
220. درد من هيچ دوا نپذيرد
221. چون زلف بيقرارش بر رخ قرار گيرد
222. چو به خنده لب گشايى دو جهان شكر بگيرد
223. چون پرده ز روى ماه برگيرد
224. چو قفل لعل بر درج گهر زد
225. دست در دامن جان خواهم زد
226. عشق آمد و آتشى به دل در زد
227. دل به سوداى تو جان در بازد
228. ترسا بچه ى مستم گر پرده براندازد
229. گر از گره زلفت جانم كمرى سازد
230. گر آه كنم زبان بسوزد
231. مرا سوداى تو جان مى بسوزد
232. اگر ز پيش جمالت نقاب برخيزد
233. گرچه ز تو هر روزم صد فتنه دگر خيزد
234. هر روز غم عشقت بر ما حشر انگيزد
235. دل براى تو ز جان برخيزد
236. اگر ز زلف توام حلقه اى به گوش رسد
237. بوى زلف يار آمد يارم اينك مي رسد
238. هم بلاى تو به جان بى قراران مي رسد
239. جان در مقام عشق به جانان نمي رسد
240. در صفت عشق تو شرح و بيان نمي رسد
241. از سر زلف دلكشت بوى به ما نمي رسد
242. مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد
243. ذوق وصلت به هيچ جان نرسد
244. شكن زلف چو زنار بتم پيدا شد
245. اى به خود زنده مرده بايد شد
246. پير ما وقت سحر بيدار شد
247. قصه ى عشق تو چون بسيار شد
248. يك شرر از عين عشق دوش پديدار شد
249. در راه تو هر كه راهبر شد
250. چو خورشيد جمالت جلوه گر شد
251. برقع از خورشيد رويش دور شد
252. بار دگر پير ما مفلس و قلاش شد
253. بيچاره دلم در سر آن زلف به خم شد
254. چون عشق تو داعى عدم شد
255. گر در صف دين داران دين دار نخواهم شد
256. هر كه در باديه ى عشق تو سرگردان شد
257. هر كه در راه حقيقت از حقيقت بي نشان شد
258. جهان از باد نوروزى جوان شد
259. در راه عشق هر دل كو خصم خويشتن شد
260. تا نور او ديدم دو كون از چشم من افتاده شد
261. پير ما از صومعه بگريخت در ميخانه شد
262. تا دل لايعقلم ديوانه شد
263. كسى كز حقيقت خبردار باشد
264. چه دانستم كه اين درياى بى پايان چنين باشد
265. حديث فقر را محرم نباشد
266. عشقت ايمان و جان به ما بخشد
267. هر زمانم عشق ماهى در كشاكش مي كشد
268. هر زمان عشق تو در كارم كشد
269. قوت بار عشق تو مركب جان نمي كشد
270. نور روى تو را نظر نكشد
271. نه دل چو غمت آمد از خويشتن انديشد
272. در قعر جان مستم دردى پديد آمد
273. در عشق به سر نخواهم آمد
274. كارم از عشق تو به جان آمد
275. ره عشاق بى ما و من آمد
276. لعل تو به جان فزايى آمد
277. دى پير من از كوى خرابات برآمد
278. نقد قدم از مخزن اسرار برآمد، چون گنج عيان شد
279. عشق تو ز سقسين و ز بلغار برآمد
280. سرمست به بوستان برآمد
281. چو ترك سيم برم صبحدم ز خواب درآمد
282. نگارم دوش شوريده درآمد
283. مستغرقى كه از خود هرگز به سر نيامد
284. دلا ديدى كه جانانم نيامد
285. عاشقان زنده دل به نام تو اند
286. آنها كه در هواى تو جان ها بداده اند
287. آنها كه پاى در ره تقوى نهاده اند
288. عاشقان از خويشتن بيگانه اند
289. پيش رفتن را چو پيشان بسته اند
290. ز لعلت زكاتى شكر مي ستاند
291. نه قدر وصال تو هر مختصرى داند
292. دلى كز عشق تو جان برفشاند
293. روى تو كافتاب را ماند
294. عقل در عشق تو سرگردان بماند
295. دلم بى عشق تو يك دم نماند
296. گرد ره تو كعبه و خمار نماند
297. آن را كه غمت به خويش خواند
298. چون تتق از روى آن شمع جهان برداشتند
299. چون سيمبران روى به گلزار نهادند
300. عاشقانى كز نسيم دوست جان مي پرورند
301. از مى عشق نيستى هر كه خروش مي زند
302. چون لبش درج گهر باز كند
303. هر كه درين دايره دوران كند
304. آفتاب رخ آشكاره كند
305. هر زمانى زلف را بندى كند
306. دل ز ميان جان و دل قصد هوات مي كند
307. هر كه عزم عشق رويش مي كند
308. عشق توام داغ چنان مي كند
309. زلف شبرنگش شبيخون مي كند
310. گر فلك ديده بر آن چهره ى زيبا فكند
311. چو تاب در سر آن زلف دلستان فكند
312. دل نظر بر روى آن شمع جهان مي افكند
313. سر مستى ما مردم هشيار ندانند
314. عاشقان چون به هوش باز آيند
315. اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند
316. آنها كه در حقيقت اسرار مي روند
317. دل ز جان برگير تا راهت دهند
318. قومى كه در فنا به دل يكدگر زيند
319. هر كه سرگردان اين سودا بود
320. شبى كز زلف تو عالم چو شب بود
321. آن را كه ز وصل او خبر بود
322. عشق بى درد ناتمام بود
323. آنچه نقد سينه ى مردان بود
324. عشق را پير و جوان يكسان بود
325. آنرا كه ز وصل او نشان بود
326. هر كه را با لب تو پيمان بود
327. هر كه را انديشه ى درمان بود
328. زلف تو كه فتنه ى جهان بود
329. هر كه را ذره اى وجود بود
330. هر كه را در عشق تو كارى بود
331. مرد يك موى تو فلك نبود
332. چو در غم تو جز جان چيزى دگرم نبود
333. كسى كو خويش بيند بنده نبود
334. با لب لعلت سخن در جان رود
335. دل به اميد وصل تو باد به دست مي رود
336. تا سر زلف تو درهم مي رود
337. چه سازى سراى و چه گويى سرود
338. گر نسيم يوسفم پيدا شود
339. هر گدايى مرد سلطان كى شود
340. چون تو جانان منى جان بى تو خرم كى شود
341. هر كه صيد چون تو دلدارى شود
342. يك حاجتم ز وصل ميسر نمي شود
343. اى كوى توام مقصد و اى روى تو مقصود
344. هرچه در هر دو جهان جانان نمود
345. رهبان دير را سبب عاشقى چه بود
346. گر دلبرم به يك شكر از لب زبان دهد
347. برق عشق از آتش و از خون جهد
348. زلف را چون به قصد تاب دهد
349. يك شكر زان لب به صد جان مي دهد
350. هر كه را ذوق دين پديد آيد
351. يا دست به زير سنگم آيد
352. عشق تو به جان دريغم آيد
353. سر زلف دلستانت به شكن دريغم آيد
354. هر كه را دانه ى نار تو به دندان آيد
355. يك ذره نور رويت گر ز آسمان برآيد
356. چو از جيبش مه تابان برآيد
357. چو نقاب برگشائى مه آن جهان برآيد
358. گر نه از خاك درت باد صبا مي آيد
359. دلبرم رخ گشاده مي آيد
360. صبح از پرده به در مي آيد
361. آن ماه براى كس نمي آيد
362. آن روى به جز قمر كه آرايد
363. تشنه را از سراب چگشايد
364. دو جهان بي توام نمي بايد
365. گر رخ او ذره اى جمال نمايد
366. رخت را ماه نايب مي نمايد
367. نه يار هركسى را رخسار مي نمايد
368. سر زلف تو پر خون مي نمايد
369. رخ ز زير نقاب بنمايد
370. كسى كو هرچه ديد از چشم جان ديد
371. قطره گم گردان چو دريا شد پديد
372. بركنارى شو ز هر نقشى كه آن آيد پديد
373. تا كه گشت اين خيال خانه پديد
374. واقعه ى عشق را نيست نشانى پديد
375. تا خطت آمد به شبرنگى پديد
376. در ره عشق تو پايان كس نديد
377. هنگام صبوح آمد اى هم نفسان خيزيد
378. دل چه خواهى كرد چون دلبر رسيد
379. درد كو تا دردوار خواهم رسيد
380. عقل را در رهت قدم برسيد
381. دوش آمد و ز مسجدم اندر كران كشيد
382. دلم دردى كه دارد با كه گويد
383. الا اى زاهدان دين دلى بيدار بنماييد
384. قدم درنه اگر مردى درين كار
385. ميى درده كه در ده نيست هشيار
386. اگر خورشيد خواهى سايه بگذار
387. از پس پرده ى دل دوش بديدم رخ يار
388. درآمد دوش تركم مست و هشيار
389. بردار صراحيى ز خمار
390. اى عشق تو كيمياى اسرار
391. در عشق تو گم شدم به يكبار
392. اشك ريز آمدم چو ابر بهار
393. عشق آبم برد گو آبم ببر
394. اى در درون جانم و جان از تو بى خبر
395. اى تو را با هر دلى كارى دگر
396. پير ما مي رفت هنگام سحر
397. آتش عشق تو دلم، كرد كباب اى پسر
398. نيست مرا به هيچ رو، بى تو قرار اى پسر
399. جان به لب آوردم اى جان درنگر
400. گر ز سر عشق او دارى خبر
401. باد شمال مي وزد، طره ى ياسمن نگر
402. ساقيا گه جام ده گه جام خور
403. چو پيشه ى تو شيوه و ناز است چه تدبير
404. گرفتم عشق روى تو ز سر باز
405. عشق تو مرا ستد ز من باز
406. اى دل ز دلبران جهانت گزيده باز
407. هر كه زو داد يك نشانى باز
408. هر كه سر رشته ى تو يابد باز
409. اى روى تو شمع پرده ى راز
410. اى شيوه ى تو كرشمه و ناز
411. ذره اى دوستى آن دمساز
412. جان ز مشك زلف دلم چون جگر مسوز
413. عمر رفت و تو منى دارى هنوز
414. چند جويى در جهان يارى ز كس
415. آفتاب عاشقان روى تو بس
416. در عشق روى او ز حدوث و قدم مپرس
417. دوش آمد و گفت از آن ما باش
418. اى دل اگر عاشقى در پى دلدار باش
419. غيرت آمد بر دلم زد دور باش
420. گر مرد رهى ز رهروان باش
421. در عشق تو من توام تو من باش
422. منم اندر قلندرى شده فاش
423. دستم نرسد به زلف چون شستش
424. بيچاره دلم كه نرگس مستش
425. اگر دلم ببرد يار دلبرى رسدش
426. آنكه سر دارد كلاهت نرسدش
427. عشق آن باشد كه غايت نبودش
428. عاشقى نه دل نه دين مي بايدش
429. چون دربسته است درج ناپديدش
430. بنمود رخ از پرده، دل گشت گرفتارش
431. اى پير مناجاتى رختت به قلندر كش
432. دركش سر زلف دلستانش
433. هر مرد كه نيست امتحانش
434. اى ز عشقت اين دل ديوانه خوش
435. مي شد سر زلف در زمين كش
436. آخر اى صوفى مرقع پوش
437. ترسا بچه ى شكر لبم دوش
438. مست شدم تا به خرابات دوش
439. دلى كامد ز عشق دوست در جوش
440. اى دل ز جفاى يار منديش
441. دلا در سر عشق از سر مينديش
442. هر كه هست اندر پى بهبود خويش
443. اى از همه بيش و از همه پيش
444. هر روز كه جلوه مي كند رويش
445. ز دست رفت مرا بى تو روزگار دريغ
446. اى لب تو نگين خاتم عشق
447. خاصگان محرم سلطان عشق
448. هر كه دايم نيست ناپرواى عشق
449. عقل كجا پى برد شيوه ى سوداى عشق
450. اى عشق تو با وجود هم تنگ
451. اى عقل گرفته از رخت
461. عاشق لعل شكربار توام
462. شيفته ى حلقه ى گوش توام
463. خط مكش در وفا كزآن توام
464. فتنه ى زلف دلرباى توام
465. در خطت تا دل به جان در بسته ام
466. تا ديده ام رخ تو كم جان گرفته ام
467. از مى عشق تو مست افتاده ام
468. كار بر خود سخت مشكل كرده ام
469. من شراب از ساغر جان خورده ام
470. بى دل و بى قرارى مانده ام
471. بيشتر عمر چنان بوده ام
472. روى تو در حسن چنان ديده ام
473. از بس كه روز و شب غم بر غم كشيده ام
474. اى برده به آب روى آبم
475. نه از وصل تو نشان مي يابم
476. از عشق تو من به دير بنشستم
477. تو بلندى عظيم و من پستم
478. درآمد دوش ترك نيم مستم
479. ساقيا توبه شكستم، جرعه اى مى ده به دستم
480. دى در صف اوباش زمانى بنشستم
481. مرا قلاش مي خوانند، هستم
482. از مى عشق تو چنان مستم
483. عزم عشق دلستانى داشتم
484. دوش چشم خود ز خون درياى گوهر يافتم
485. آنچه من در عشق جانان يافتم
486. دوش، چون گردون كنار خويش پر خون يافتم
487. دوش درون صومعه، دير مغانه يافتم
488. دوش دل را در بلايى يافتم
489. يك غمت را هزار جان گفتم
490. درياب كه رخت برنهادم
491. بر درد تو دل از آن نهادم
492. اى عشق تو پيشواى دردم
493. منم آن گبر ديرينه كه بتخانه بنا كردم
494. تا روى تو قبله ى نظر كردم
495. هر شبى عشقت جگر مي سوزدم
496. گم شدم در خود نمي دانم كجا پيدا شدم
497. در سفر عشق چنان گم شدم
498. اى عشق بى نشان ز تو من بى نشان شدم
499. تا ز سر عشق سرگردان شدم
500. تا جمال تو بديدم مست و مدهوش آمدم
501. دوش از وثاق دلبرى سرمست بيرون آمدم
502. رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم
503. تو مي دانى كه در كار تو چون مضطر فرو ماندم
504. تا بر رخ تو نظر فكندم
505. تا عشق تو را به جان ربودم
506. تا عشق تو سوخت همچو عودم
507. سواد خط تو چون نافع نظر ديدم
508. عشق بالاى كفر و دين ديدم
509. دريغا كانچه جستم آن نديدم
510. تا چشم باز كردم نور رخ تو ديدم
511. آن در كه بسته بايد تا چند باز دارم
512. من با تو هزار كار دارم
513. ازين كارى كه من دارم نه جان دارم نه تن دارم
514. تا عشق تو در ميان جان دارم
515. مسلمانان من آن گبرم كه دين را خوار مي دارم
516. جانا مرا چه سوزى چون بال و پر ندارم
517. دل رفت وز جان خبر ندارم
518. فرياد كز غم تو فريادرس ندارم
519. سر مويى سر عالم ندارم
520. بى تو زمانى سر زمانه ندارم
521. چه سازم كه سوى تو راهى ندارم
522. اگر عشقت به جاى جان ندارم
523. تا نرگست به دشنه چون شمع كشت زارم
524. نظرى به كار من كن كه ز دست رفت كارم
525. اگر برشمارم غم بيشمارم
526. بى تو نيست آرامم كز جهان تو را دارم
527. پشتا پشت است با تو كارم
528. چون من ز همه عالم ترسا بچه اى دارم
529. ترسا بچه اى كشيد در كارم
530. ترك قلندر من دوش درآمد از درم
531. گنج دزديده ز جايى پى برم
532. خبرت هست كه خون شد جگرم
533. گر بوى يك شكن ز سر زلف دلبرم
534. گر از ميان آتش دل دم برآورم
535. تير عشقت بر دل و جان مي خورم
536. روزى كه عتاب يار درگيرم
537. زير بار ستمت مي ميرم
538. كار چو از دست من برفت چه سازم
539. با اين دل بى خبر چه سازم
540. از بس كه چو شمع از غم تو زار بسوزم
541. بى لبت از آب حيوان مي بسم
542. هرگاه كه مست آن لقا باشم
543. دامن دل از تو در خون مي كشم
544. دل و جانم ببرد جان و دلم
545. اى عشق تو قبله ى قبولم
546. كجايى ساقيا مى ده مدامم
547. خويش را چند ز انديشه به سر گردانم
548. اى جان و جهان رويت پيدا نكنى دانم
549. هرگز دل پر خون را خرم نكنى دانم
550. درد دل را دوا نمي دانم
551. من پاى همى ز سر نمي دانم
552. بجز غم خوردن عشقت غمى ديگر نمي دانم
553. كجا بودم كجا رفتم كجاام من نمي دانم
554. زلف و رخت از شام و سحر باز ندانم
555. من اين دانم كه مويى مى ندانم
556. چو خود را پاك دامن مى ندانم
557. از عشق در اندرون جانم
558. چون نام تو بر زبان برانم
559. گر در سر عشق رفت جانم
560. از در جان درآى تا جانم
561. ز تو گر يك نظر آيد به جانم
562. ازين دريا كه غرق اوست جانم
563. درين نشيمن خاكى بدين صفت كه منم
564. دست مى ندهد كه بى تو دم زنم
565. چون ندارم سر يك موى خبر زانچه منم
566. زهره ندارم كه سلامت كنم
567. دل ز عشقت بى خبر شد چون كنم
568. قصه ى عشق تو از بر چون كنم
569. دل ندارم، صبر بى دل چون كنم
570. رفت وجودم به عدم چون كنم
571. دل ز دستم رفت و جان هم، بى دل و جان چون كنم
572. آه گر من زعشق آه كنم
573. بى رخت در جهان نظر چكنم
574. چاره نيست از توام چه چاره كنم
575. هر زمان بى خود هوايى مي كنم
576. اين دل پر درد را چندان كه درمان مي كنم
577. محلم نيست كه خورشيد جمالت بينم
578. چشم از پى آن دارم تا روى تو مي بينم
579. دردا كه ز يك همدم آثار نمي بينم
580. به دريايى در اوفتادم كه پايانش نمي بينم
581. در درد عشق يك دل بيدار مى نبينم
582. اى برده به زلف كفر و دينم
583. در ره او بى سر و پا مي روم
584. هر شبى وقت سحر در كوى جانان مي روم
585. ما هرچه آن ماست ز ره بر گرفته ايم
586. ما به عهد حسن تو ترك دل و جان گفته ايم
587. باده ناخورده مست آمده ايم
588. ما مى از كاس سعادت خورده ايم
589. دست در عشقت ز جان افشانده ايم
590. ما ز عشقت آتشين دل مانده ايم
591. در چه طلسم است كه ما مانده ايم
592. ما رند و مقامر و مباحي ايم
593. ما درد فروش هر خراباتيم
594. گرچه در عشق تو جان درباختيم
595. هرچه همه عمر همى ساختيم
596. بس كه جان در خاك اين در سوختيم
597. تا به دام عشق او آويختيم
598. تا به عشق تو قدم برداشتيم
599. تا با غم عشق آشنا گشتيم
600. ما ترك مقامات و كرامات گرفتيم
601. ما بار دگر گوشه ى خمار گرفتيم
602. هر آن نقشى كه بر صحرا نهاديم
603. تا ما ره عشق تو سپرديم
604. تا دردى درد او چشيديم
605. ما ز خرابات عشق مست الست آمديم
606. چه مقصود ار چه بسيارى دويديم
607. دردا كه درين باديه بسيار دويديم
608. تا ما سر ننگ و نام داريم
609. ما ننگ وجود روزگاريم
610. ما مرد كليسيا و زناريم
611. چون زلف تاب دهد آن ترك لشكريم
612. ما در غمت به شادى جان باز ننگريم
613. من نميرم زانكه بى جان مي زيم
614. اى صدف لعل تو حقه ى در يتيم
615. بر هرچه كه دل نهاده باشيم
616. بيا تا رند هر جايى بباشيم
617. ساقيا خيز كه تا رخت به خمار كشيم
618. اكنون كه نشانه ى ملاميم
619. بيار آن جام مى تا جان فشانيم
620. ما گبر قديم نامسلمانيم
621. گاه لاف از آشنايى مي زنيم
622. وقت آن آمد كه ما آن ماه را مهمان كنيم
623. ما ره ز قبله سوى خرابات مي كنيم
624. ما چو بي ماييم از ما ايمنيم
625. گر مردى خويشتن ببينيم
626. اى جان ز جهان كجات جويم
627. نشستى در دل من چونت جويم
628. در عشق همى بلا همى جويم
629. چون قصه ى زلف تو دراز است چگويم
630. چون نيايد سر عشقت در بيان
631. اى روى تو شمع بت پرستان
632. اى گرفته حسن تو هر دو جهان
633. اى نهان از ديده و در دل عيان
634. قصد كرد از سركشى يارم به جان
635. اى روى تو شمع تاج داران
636. اى جگرگوشه ى جگرخواران
637. اى به روى تو عالمى نگران
638. اى روى تو شمع پاكبازان
639. اى ياد تو كار كاردانان
640. نيست آسان عشق جانان باختن
641. نيست ره عشق را برگ و نوا ساختن
642. كافرى است از عشق دل برداشتن
643. بندگى چيست به فرمان رفتن
644. عاشقى چيست ترك جان گفتن
645. كفر است ز بى نشان نشان دادن
646. با تو سرى در ميان خواهد بدن
647. دل ز عشق تو خون توان كردن
648. عشق را بي خويشتن بايد شدن
649. عشق چيست از خويش بيرون آمدن
650. كارى است قوى ز خود بريدن
651. آتشى در جمله ى آفاق زن
652. خال مشكين بر آفتاب مزن
653. گر سر اين كار دارى كار كن
654. گر مرد نام و ننگى از كوى ما گذر كن
655. خيز و از مى آتشى در ما فكن
656. اى پسر اين رخ به آفتاب درافكن
657. چو دريا شور در جانم ميفكن
658. زلف به انگشت پريشان مكن
659. بيم است كه صد آه برآرم ز جگر من
660. باز آمده اى از آن جهانم من
661. ترسا بچه اى ناگه چون ديد عيان من
662. لعل تو داغى نهاد بر دل بريان من
663. در رهت حيران شدم اى جان من
664. عشق تو در جان من اى جان من
665. چند باشم در انتظار تو من
666. در دل دارم جهانى بي تو من
667. گر با تو بگويم غم افزون شده ى من
668. اى دل و جان زندگانى من
669. ميل دركش روى آن دلبر ببين
670. بار ديگر روى زيبايى ببين
671. اى روى تو آفتاب كونين
672. هر كه جان درباخت بر ديدار او
673. اى چو گويى گشته در ميدان او
674. اى صبا گر بگذرى بر زلف مشك افشان او
675. اى صبا برگرد امشب گرد سر تاپاى او
676. اى سراسيمه مه از رخسار تو
677. ماييم دل بريده ز پيوند و ناز تو
678. تا دل ز دست بيفتاد از تو
679. اى مرا زندگى جان از تو
680. هر زمان شورى دگر دارم ز تو
681. اى خرد را زندگى جان ز تو
682. مي روم بر خاك دل پر خون ز تو
683. برخاست شورى در جهان از زلف شورانگيز تو
684. اى جلوه گر عالم، طاوس جمال تو
685. اى دل و جان كاملان، گم شده در كمال تو
686. اى غذاى جان مستم نام تو
687. اى جگر گوشه ى جانم غم تو
688. اى غنچه غلام خنده ى تو
689. آنچه با من مي كند سوداى تو
690. اى دلم مستغرق سوداى تو
691. اى دل مبتلاى من شيفته ى هواى تو
692. چون نيست كسى مرا به جاى تو
693. اى سيه گر سپيد كارى تو
694. گر چنين سنگدل بمانى تو
695. دلا چون كس نخواهد ماند دايم هم نمانى تو
696. اى جهانى پشت گرم از روى تو
697. اى خم چرخ از خم ابروى تو
698. اى دو عالم پرتوى از روى تو
699. اى دو عالم يك فروغ از روى تو
700. جانا بسوخت جان من از آرزوى تو
701. ذره اى ناديده گنج روى تو
702. اى مرقع پوش در خمار شو
703. اى دل به ميان جان فرو شو
704. در كنج اعتكاف دلى بردبار كو
705. دوش درآمد ز درم صبحگاه
706. شب را ز تيغ صبحدم خون است عمدا ريخته
707. صد قلزم سيماب بين بر طارم زر ريخته
708. اى آتش سوداى تو دود از جهان انگيخته
709. اى چشم بد را برقعى بر روى ماه آويخته
710. اى لبت حقه ى گهر بسته
711. اى ذره اى از نور تو بر عرش اعظم تافته
712. اى روى همچو ماهت يك پرده بر گرفته
713. اى دل اندر عشق، دل در يار ده
714. ساقيا گر پخته اى مى خام ده
715. سر پا برهنگانيم اندر جهان فتاده
716. دوش آمد زلف تاب داده
717. جانا منم ز مستى سر در جهان نهاده
718. اى اشتياق رويت از چشم خواب برده
719. ترسا بچه اى ديدم زنار كمر كرده
720. اى يك كرشمه ى تو صد خون حلال كرده
721. اى ز سوداى تو دل شيدا شده
722. اى هر دهان ز ياد لبت پر عسل شده
723. اى درس عشقت هر شبم تا روز تكرار آمده
724. اى ز صفات لبت عقل به جان آمده
725. اى ز شراب غفلت مست و خراب مانده
726. در راه تو مردانند از خويش نهان مانده
727. اى جهانى خلق حيران مانده
728. اى پاى دل ز عشق تو در گل بمانده
729. منم از عشق سرگردان بمانده
730. اى زلف تو دام ماه افكنده
731. اى روى تو زهر سو رويى دگر نموده
732. اى جان ما شرابى از جام تو كشيده
733. اى گرد قمر خطى كشيده
734. چون كشته شدم هزار باره
735. جهان جمله تويى تو در جهان نه
736. اى شكر با لب تو شيرين نه
737. اى راه تو بحر بى كرانه
738. من كيم اندر جهان سرگشته اى
739. دوش وقت صبح چون دل داده اى
740. ماه را در مشك پنهان كرده اى
741. مورچه ى قيرفام بر قمر آورده اى
742. اى كه ز سوداى عشق بى سر و پا مانده اى
743. بوى زلفت در جهان افكنده اى
744. بحرى است عشق و عقل ازو بركناره اى
745. گر كسى يابد درين كو خانه اى
746. شعله زد شمع جمال او ز دولتخانه اى
747. آن را كه نيست در دل ازين سر سكينه اى
748. اى صد هزار عاشقت از فرق تا به پاى
749. اى از شكنج زلفت هرجا كه انقلابى
750. درآمد از در دل چون خرابى
751. گر تو نسيمى ز زلف يار نيابى
752. از من بى خبر چه مي طلبى
753. جانا دلم ببردى و جانم بسوختى
754. عشق را گر سرى پديدستى
755. اگر از نسيم زلفت اثرى به جان فرستى
756. جانا دلم ببردى در قعر جان نشستى
757. اى همه راحت روان، سرو روان كيستى
758. اى آفتاب از ورق رويت آيتى
759. گر مرد راه عشقى ره پيش بر به مردى
760. درج ياقوت درفشان كردى
761. تا تو ز هستى خود زير و زبر نگردى
762. خطى از غاليه بر غاليه دان آوردى
763. با خط سرسبز بيرون آمدى
764. اى لبت ختم كرده دلبندى
765. اى كه با عاشقان نه پيوندى
766. گر مرد اين حديثى زنار كفر بندى
767. اى كاش درد عشقت درمان پذير بودى
768. گر يار چنين سركش و عيار نبودى
769. گر از همه عاشقان وفا ديدى
770. اى آنكه هيچ جايى آرام جان نديدى
771. الصلا اى دل اگر در عشق او اقرار دارى
772. جانا دهنى چو پسته دارى
773. هم تن مويم از آن ميان كه ندارى
774. تورا گر نيست با من هيچ كارى
775. تو را تا سر بود برجا كجا دارى كله دارى
776. پروانه شبى ز بى قرارى
777. اى بوس تو اصل هر شمارى
778. درآمد دوش دلدارم به يارى
779. ترسا بچه اى شنگى زين نادره دلدارى
780. دوش سرمست به وقت سحرى
781. گاهيم به لطف مى نوازى
782. چه عجب كسى تو جانا كه ندانمت چه چيزى
783. گر مرد اين حديثى زين باده مست باشى
784. تا تو خود را خوارتر از جمله ى عالم نباشى
785. هر دمم مست به بازار كشى
786. چون خط شبرنگ بر گلگون كشى
787. هر دمم در امتحان چندى كشى
788. گرد مه خط معنبر مى كشى
789. در ده مى عشق يك دم اى ساقى
790. جانا ز فراق تو اين محنت جان تا كى
791. گر يك شكر از لعلت در كار كنى حالى
792. ماييم ز عالم معالى
793. دى ز دير آمد برون سنگين دلى
794. دست نمي دهد مرا بى تو نفس زدن دمى
795. گر من اندر عشق مرد كارمى
796. اى جان جان جانم تو جان جان جانى
797. هزاران جان سزد در هر زمانى
798. زلف را تاب داد چندانى
799. اى در ميان جانم وز جان من نهانى
800. اى روى تو فتنه ى جهانى
801. اى هرشكنى از سر زلف تو جهانى
802. اى يك كرشمه تو غارتگر جهانى
803. اى حسن تو آب زندگانى
804. دردى است درين دلم نهانى
805. ترسا بچه ى لولى همچون بت روحانى
806. اى ساقى از آن قدح كه دانى
807. به هر كويى مرا تا كى دوانى
808. خاك كوى توام تو مي دانى
809. كجايى اى دل و جانم مگر كه در دل و جانى
810. ز سگان كويت اى جان كه دهد مرا نشانى
811. اى هجر تو وصل جاودانى
812. بس نادره جهانى اى جان و زندگانى
813. چاره ى كار من آن زمان كه توانى
814. ترسا بچه اى به دلستانى
815. گفتم بخرم غمت به جانى
816. اى گشته نهان از همه از بس كه عيانى
817. خال مشكين بر گلستان مى زنى
818. هر زمان لاف وفايى مى زنى
819. خواجه تا چند حساب زر و دينار كنى
820. گر نقاب از جمال باز كنى
821. اى دل اندر عشق غوغا چون كنى
822. گه به دندان در عدن شكنى
823. هر نفسى شور عشق در دو جهان افكنى
824. هر شبم سرمست در كوى افكنى
825. در همه شهر خبر شد كه تو معشوق منى
826. به سر زلف دلرباى منى
827. نگر تا اى دل بيچاره چونى
828. تا در سر زلف تاب بينى
829. به وادييى كه درو گوى راه سر بينى
830. هر روز ز دلتنگى جايى دگرم بينى
831. چون لبت به پسته اندر صفت گهر نبينى
832. هرچه هست اوست و هرچه اوست توى
833. اى لب گلگونت جام خسروى
834. گر تو خلوتخانه ى توحيد را محرم شوى
835. سرمست درآمد از سر كوى
836. نگارى مست لايعقل چو ماهى
837. جان به لب آورده ام تا از لبم جانى دهى
838. آفتاب رويت اى سرو سهى
839. زلف تيره بر رخ روشن نهى
840. گه به كرشمه دلم ز بر بربايى
841. اى راه تو را دراز نايى
842. منم و گوشه اى و سودايى
843. ز عشقت سوختم اى جان كجايى
844. از غمت روز و شب به تنهايى
845. دوش از سر بيهوشى و ز غايت خودرايى
846. سر برهنه كرده ام به سودايى
847. ترسا بچه اى ديشب در غايت ترسايى
848. دلا در راه حق گير آشنايى
849. ترسا بچه ايم افكند از زهد به ترسايى
850. رخ تو چگونه ببينم كه تو در نظر نيايى
851. چون روى بود بدان نكويى
852. اى آفتاب رويت از غايت نكويى